دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

این متن را دوست عزیزم آقای روزبه کردونی نوشته اند و در روزنامه شرق 18 بهمن 1394 منتشر شده است.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

در آستانه انتخابات مجلس هستیم. تشکیل یک مجلس «سیاستی» که بر مسائل اصلی کشور نظیر مسائل محیط زیستی، بحران آب، بحران صندوق‌های بازنشستگی، اشتغال، کنترل آسیب‌های اجتماعی و به‌طورکلی بر کاهش فقر، فساد و تبعیض تمرکز داشته باشد، می‌تواند تضمین‌کننده حرکت کشور به سمت پیشرفت و توسعه باشد. برای نیل به این هدف، ضروری است هم آنان که در جست‌وجوی رأی هستند و هم آنان‌که رأی می‌دهند، نقش خود را به‌درستی ایفا کنند تا مانع از آن شوند که «کاسب‌کاران سیاسی» با وعده‌های بی‌پشتوانه راهی مجلس شوند. مانع مهم برای شکل‌گیری مجلس سیاستی این است که رأی‌دهندگان به‌مثابه «انسان بی‌سایه» عمل کنند. به تعبیر «کارل یوستاویونگ»، انسان‌های بی‌سایه، انسان‌هایی هستند که «هیچ تصوری از بدی ندارند و به‌هیچ‌وجه احساس گناه نمی‌کنند، از این امتیاز شبهه‌ناک و درواقع بیجا برخوردار هستند که هیچ‌گاه خود را از بابت فجایع اجتماعی و سیاسی  مقصر نمی‌دانند و از دید آنها، تنها چیزی که مقصر است و مرتکب خطا می‌شود، همان جمع بی‌هویتی است که دیگران، جامعه یا دولت خوانده می‌شود. این انسان‌ها منکر رویدادهای هولناک اطرافشان نمی‌شوند، بلکه همواره اصرار دارند دیگران مرتکب آنها شده‌اند». 

یکی از ویژگی‌های مهم انسان‌های بی‌سایه فرافکنی است. همواره «دیگران» هستند که مسئول و مقصر هستند. انسان‌های بی‌سایه همواره خود را بی‌گناه و تا حد زیادی قربانی می‌دانند. این احساس قربانی‌بودن، هم حق گله، شکایت، انتقاد، 
مظلوم نمایی و اعتراض برای آنها فراهم می‌کند و هم از لحاظ روحی- روانی برای آنها آرامش ایجاد می‌کند، چراکه نه‌تنها در قبال مسائل جامعه مسئولیتی متوجه آنان نبوده است، بلکه آنها خود قربانی شده‌‌اند. اگر مسائلی نظیر کاهش سن اعتیاد، افزایش اقدام به خودکشی، تغییر الگوی ایذر، وضعیت نامطلوب کودکان کار و خیابان، نهادینه‌شدن فساد، افزایش فقر، گسترش گفتمان تنفر، افزایش خشونت، مشکلات زنان سرپرست خانوار، مسائل مرتبط با سالمندان، چالش‌های پیشِ‌روی معلولان، چالش‌های زیست‌محیطی، بحران آب و... وجود داشته باشد، از نگاه انسان‌های بی‌سایه مسئول همه این موارد، موجود موهومی به نام «دیگران»، «جامعه» یا «دولت و حکومت» است و اینان هیچ مسئولیتی در قبال این مسائل ندارند. در عرصه انتخابات برای انسان‌های بی‌سایه، رأی‌دادن و رأی‌ندادن یکسان است، اینکه به چه کسی رأی بدهی نیز مهم نیست، چراکه در نگاه آنها، مسئولیتی در قبال مسائل کشور متوجه آنان نیست یا به نظر آنان، از قبل در جایی دیگر تصمیمات گرفته شده است. برای این‌گونه افراد مهم نیست «تشکل‌های یک‌شبه» یا افرادی با عوام‌فریبی و کلی‌گویی رأی مردم را کسب کنند. برای انسان‌های بی‌سایه اهمیتی ندارد که پوپولیست‌های بی‌دانش و کاسبکاران سیاسی که هیچ سیاستی برای مواجهه با مسائل منطقه‌ای و ملی ندارند، فقط با موج‌سواری فرصت‌طلبانه بر امواج سیاسی و قومی به مجلس ورود پیدا کنند.  باید توجه داشت کشور با مجموعه‌ای مسائل پیچیده و چندبعدی در سطوح مختلف منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی روبه‌روست. برای مواجهه با این مسائل نمی‌توان با رفع مسئولیت اجتماعی سیاسی فقط به افرادی بی‌دانش و پوپولیست تکیه کرد که با پیش‌فرض‌های از قبل تعیین‌شده، تجارب شخصی و راهکارهای ساده و شعارگونه، بنای سیاست‌ورزی داشته باشند. اگر به‌درستی این انتظار وجود دارد که مجلس آینده قادر به درک مسائل پیچیده جامعه ایران، حل مسائل سیاستی و اولویت‌دار کشور و ارتقای وضع رفاه مردم باشد و نقش خود را در کاهش فقر و فساد و تبعیض ایفا کند، هیچ راهی وجود ندارد جز آنکه تک‌تک شهروندان مسئولانه در عرصه انتخابات- حتی با توجه به نامزدهای فعلی مانده در گردونه انتخابات- مشارکتی مطالبه‌محور داشته باشند تا نامزدهای انتخابات موظف به ارائه سیاست‌های مدون و مکتوب در قبال مسائل مهم کشور شوند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۷:۱۶
محمد فاضلی

این متن روز 17 بهمن 1394 در مجله صدا منتشر شده است.

------------------------------------------------------------------------------------------

شورای نگهبان هنوز فهرست نهایی کاندیداهای انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را اعلام نکرده و معلوم نیست تلاش‌های در حال انجام برای افزایش تعداد تأییدشدگان به کجا بینجامد. شواهد و قرائن گذشته نشان می‌دهد حدود 15 تا 20 درصد ممکن است بر تعداد تأییدشده‌ها افزوده شود. اما نتیجه هر چه باشد، راهبرد کسانی که مایل‌اند کشور بهتر اداره شود، می‌تواند تغییر نکند.

من تعمداً از عبارت‌هایی نظیر اصلاح‌طلب یا اصول‌گرا استفاده نمی‌کنم و ترجیح می‌دهم درباره کسانی حرف بزنم که مایل‌اند کشور در ابعاد مختلف بهتر اداره شده و از منابع آن برای توسعه پایدارتری بهره گرفته شود. این چنین افرادی را می‌توان در افرادی با همه گرایش‌های سیاسی یافت. من تصور می‌کنم حتی کسانی هستند که به اذعان رهبری نظام، علقه‌ای به نظام جمهوری اسلامی ندارند اما مایل‌اند ایران کشوری پررونق‌تر، دارای محیط‌زیست پایدارتر، حائز اقتداری افزون‌تر در جهان، و همه مطلوب‌های دیگر باشد. از طرفی، در هر دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، فراوان می‌توان افرادی را یافت که به وقتش، کاری برای بهتر اداره شدن کشور انجام نداده‌اند و هزینه تصمیم‌های غلط، نفع‌طلبی‌ها و نادانی‌های‌شان بر این کشور تحمیل کرده‌اند. بنابراین، ظرف اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی، نمی‌تواند مظروف «بهتر شدن اداره کشور» را به تمام و کمال در خود جای دهد.

اگر «بهتر اداره شدن کشور» مد نظر باشد، باید به شرایط ساختاری «اداره کردن بهتر» نظر داشت. این شرایط ساختاری در فرایندی تاریخی پدید می‌آید که لحظه‌های انتخابات، فقط یکی از لحظات آن است. تصمیم‌گیری درخصوص مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، و چگونه تفسیر کردن فرایند و نتایج انتخابات، باید معطوف به فرایندهای منجر به تنظیم فاصله از شرایط «بهتر اداره شدن کشور» صورت گیرد. انتخابات فرایندی است که نیروهای اجتماعی از مدت‌ها قبل در پی برساختن آن هستند، در روزی خاص حاصل تلاش‌های‌شان را شاهد خواهند بود، و پس از آن دوباره تلاش می‌کنند تا محصول خلق شده را تقویت‌کرده، تغییر دهند یا به سمت و سوی خاصی برانند. بنابراین، هر راهبردی در قبال انتخابات باید معطوف به این فرایند باشد.

اما انتخابات بر بستر سیاست داخلی، شرایط منطقه‌ای، چشم‌اندازهای تغییرات اجتماعی، و داشتن برآوردی از نیروهای در حال تکوین خلق می‌شود. مناسب است که در این‌جا از موضع نظری پل پیرسون درخصوص نهادهای سیاسی (پیرسون، 1393) استفاده کنم. پیرسون در تحلیل‌ نهادهای سیاسی، دو رویکرد را در برابر هم قرار می‌دهد: کارکردگرایی کنشگرمحور و تحول نهادی.

خلاصه دیدگاه کارکردگرایی کنشگرمحور آن است که نهادها از آن جهت ایجاد می‌شوند که انتخاب‌های افراد و کنشگرانی جمعی، متضمن منافعی است که در قالب طراحی‌های نهادی جلوه‌گر می‌شود (ص. 183). این رویکرد، مبتنی بر نظریه انتخاب عاقلانه، کنشگران را طراح نهادها تلقی می‌کند و بر انتخاب شدن نهادها توسط کنشگران تأکید دارد. خلاصه سخن این است که کنشگران صاحب قدرت، نهادها را به شکل خاصی انتخاب کرده و مطابق منافع خود می‌سازند. پیرسون به تفصیل نشان می‌دهد که این رویکرد چه نواقصی دارد از جمله این‌که کنشگران را بسیار بلندمدت‌نگر، دارای ترجیحات یکسان و بسیار ابزاری تلقی می‌کند و از تغییر در محیط‌های اجتماعی گسترده‌تر غفلت می‌نماید. (همان، فصل 4)

رویکرد تحول نهادی که پیرسون بر آن تأکید دارد، تحول نهادها را به عوض انتخاب آن‌ها مد نظر دارد. اگر نهادهای سیاسی – نظیر مجلس – را از منظر تحول نهادی بنگریم، باید تحول آن‌ها در مسیر زمان را از زاویه بزنگاه‌های مهم، نقش گروه‌های حاشیه‌ای در تولید تغییر نهادی، مقاومت‌های نهادی، بازخوردهای مثبت، و بسیاری عوامل دیگر دید که نهایتاً سبب می‌شوند آرایش نهادی و ویژگی‌های نهادها آن گونه‌ای نباشد که کنشگران قدرتمند می‌خواسته‌اند. (همان، فصل 5)

من تصور می‌کنم رویکرد پیرسون درخصوص انتخابات‌های اسفندماه بسیار روشنگر است. فرض می‌کنیم صاحبان قدرت‌های وتویی تصمیم گرفته‌اند مشارکت را محدود کنند و در بدبینانه‌ترین قرائت، ترکیب خاصی را راهی مجلسین نمایند. اما مسأله این است که تعیین همه شرایط در دست این گروه‌های قدرتمند نیست. احتمال‌های زیادی در میان است:

-         ممکن است حذف برخی کاندیداها به منسجم‌شدن و خودبه‌خود حل شدن مسأله اجماع بین تحول‌خواهان کمک کرده باشد.

-         برخی از کاندیداها افراد ناشناخته‌ای هستند که ظرفیت‌های زیادی نیز دارند، فقط قبلاً در جریان‌های سیاسی و حزبی مشارکت نداشته‌اند و به محض ورود به مجلس شورای اسلامی، مسیرهایی متفاوت از خواسته‌های کنشگران قدرتمند را رقم بزنند.

-         شاید رد صلاحیت‌ها به شکل‌گیری نسل جدیدی از سیاست‌مداران ایرانی بینجامد. شاید فقط پیرترها حذف شده‌اند و گردش نخبگانی که در مسیری عادی دشوار شده است، در این بزنگاه تاریخی میسر شود. ممکن است فکرهای جدیدی در راه باشند.

-         ممکن است انتخاب افراد جدید، بخش‌هایی از جامعه را که همواره زیر سایه معدودی چهره‌های شناخته‌شده از سیاست برکنار مانده بود، وارد عرصه سیاست کند.

-         ساختار روابط بین‌الملل و بالاخص جایگاه ایران در این نظام، شرایط منطقه‌ای و جریان‌های اجتماعی که برخی از آن‌ها را محسن رنانی در نامه‌اش به شورای نگهبان برشمرده است، به علاوه تغییرات اجتماعی گسترده در ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان و سبک زندگی‌ آن‌ها، شرایط متفاوتی ایجاد خواهند کرد که متضمن فرصت‌ها و تهدیدهای گوناگونی هستند.

شرایط متحول و متضمن تحول نهادی را می‌توان در انتخابات خرداد 1392 مشاهده کرد. تصور کردن انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری در شرایط حضور دولت دهم و مجلس نهم، بعد از رخدادهای سال 1388 دشوار بود. اما شرایط به گونه‌ای رقم خورد که دولتی میانه‌رو شکل گرفت. بر همین اساس معتقدم رویکرد به انتخابات اسفندماه 1394 نیز می‌توان ملهم از ظرفیت‌های تحول نهادی باشد.

اگر تحول نهادی را چارچوبی برای تحلیل مسائل انتخابات اسفندماه در نظر بگیریم، همه آن‌ها که مایل‌اند ایران بهتر اداره شود، می‌توانند به چند چیز نظر داشته باشند:

1.     رویکرد بیشینه کردن حداقل‌ها: بهبودخواهان می‌توانند برای آن‌که بیشترین تعداد از نیروهای خواستار رویکردهای اصلاح‌گر را به مجلس بفرستند.

2.     تقویت مطالبه اجتماعی فراگیر برای اصلاحات: منظور از اصلاحات، یک جناح سیاسی نیست، بلکه مجموعه‌ای از تصمیم‌گیری‌ها و انجام اقدامات برای بهتر اداره شدن کشور است. این مطالبه اجتماعی باید معطوف به تغییر سیاست‌های اداره کشور باشد. ایران دیگر نمی‌تواند با رویکردهای گذشته به منابع، محیط زیست، اقتصاد و فرهنگ اداره شود. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به جهات مختلف سیاست‌هایی مشابه اعمال کرده‌اند و آن‌چه اکنون پیش روی ماست، حاصل تغییر آدم‌ها و جناح‌ها، اما ثبات سیاست‌هاست. کارنامه سیاست‌ها – و نه البته افراد – درخشان نیست و این از آن جهت است که ساختار سیاست‌گذاری، اجرا و نظارت و پایش، هیچ‌گاه شاهد تغییراتی کارآمدساز نبوده است. البته نسبت رویکرد جناح‌ها و افراد با اقدامات لازم برای بهبود وضعیت، یکسان نیست.

3.     گفتمان‌سازی برای تغییر: آن‌ها که مایل‌اند کشور بهتر اداره شود، باید گفتمان‌های جدیدی بسازند. پوپولیسم ساختاری پنهان در پس اکثریت قاطع سیاست‌های گذشته، هنوز به اندازه کافی افشا نشده است. هنوز گفتمان‌هایی که مولد بحران‌های فعلی هستند در پس انگ‌ها و رنگ‌های سیاسی پنهان شده و از ورود به عرصه گفت‌وگو می‌هراسند. واقعیت آن است که واژه‌ها معنای خود در جهت بهبود در اداره شدن کشور را از دست داده‌اند. ارزش‌ها، توسعه، سازندگی، عدالت، مهرورزی، تدبیر و بسیاری واژه‌های دیگر برای اکثریتی هیچ معنای مشخصی ندارند. گفتمان‌هایی باید خلق شوند که بازنگری در فرایند طی‌شده را هدف قرار دهند.

4.     تأکید بر چگونه اداره شدن: سؤالی که تاکنون مطرح بوده بیشتر بر «اداره کردن توسط چه کسی» تأکید کرده است، اما باید بر «چگونه اداره کردن» تأکید کرد.

از موضع چهار رویکرد فوق، می‌توان نسبت به همه گذشته رویکردی انتقادی داشت، فراجناحی بود، و به ثبات اهمیت داد. بهتر اداره کردن کشور در شرایط ثبات امکان‌پذیر است. ثبات نسبی پس از ظهور چشم‌انداز امیدوارکننده‌تر ناشی از اجرایی‌شدن برجام، پرسش از چگونگی و کیفیت سرمایه‌گذاری را پیش می‌کشد و چون و چرا درباره میزان سازگاری شرایط فعلی با ملزومات توسعه را برمی‌انگیزد، اما در شرایط بی‌ثباتی و رادیکالیسم بین سال‌های 1384 تا 1392 چنین پرسش‌هایی طرفدار ندارند.

من تصور می‌کنم می‌توان بر بنیان رویکردی تحول‌گرایانه به انتخابات اسفند 1394، امید داشتن به سازوکارهای تغییر که به شدت در ایران فعال هستند، ضرورت تشدید ثبات و تقویت عقلانیت، رویکردی فعالانه و مشارکت‌جویانه به انتخابات اسفند 1394 داشت. پیروزی حسن روحانی در انتخابات 1392 توقعات را افزایش داده است، اما بهتر است فضای یأس‌آلود سال‌های 1388 تا 1392، شوک ناشی از رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی، و شرایط روحی ناشی از طراحی صورت گرفته برای انتخابات سال 1392 را به یاد بیاوریم و آمارهای ناامیدکننده نظرسنجی‌ها در فاصله اسفند 1391 تا 20 خرداد 1392 را مرور کنیم. آن روزها شرایط بدتر و ناامیدکننده‌تر بود. ما گذشته را زود از یاد نبریم و امیدوارانه به ظرفیت‌ها بنگریم.

دموکراسی مطلوبی است که تحقق آن حوصله آدم را سر می‌برد، اما این مطلوب آن قدر دلکش است که می‌توان به انتظارش چند دهه صبر و تلاش کرد. انتخابات درون‌حزبی در آمریکا در ایالت آیوا شاید الهام‌بخش باشد. دموکراسی آمریکا پس از آن‌که از پی بیش از دو قرن، یک سیاه‌پوست را بر مسند ریاست جمهوری نشاند، اکنون یک چپ‌گرای متفاوت را در فاصله‌ای نزدیک به هیلاری کلینتون قرار داده است. آن‌چه برای برنی سندرز رقم خورده است، درس‌آموز است.

آخرین کلام را به دو نقل قول اختصاص می‌دهم. آدام فرگوسن می‌نویسد: «ملت‌ها بر مؤسساتی تکیه می‌کنند که در واقع، حاصل کنش انسان‌اند، اما نه تحقق هر طراحی انسانی. ... اگر کرامول گفت: انسان هیچ‌گاه بیش از هنگامی که نمی‌داند به کجا می‌رود اوج نمی‌گیرد؛ این گفته بیشتر درخصوص جوامع دلالت دارد زیرا مردم زمانی بزرگ‌ترین انقلابات را پدید می‌آورند که قصد انجام هیچ تغییری را ندارند.» چارلز تیلی هم گفته است «مردم واقعاً دموکراسی را می‌سازند، ... اما واژه ساختن فحوای گمراه‌کننده نقشه و طرح را در خود دارد، حال آن‌که شکل‌گیری و فروپاشی رژیم‌های دموکراتیک در چندصد سال گذشته، بیشتر به تحول خودانگیخته یک شهر شباهت داشته است تا ساختن بنایی عظیم.» (به نقل از پیرسون، 1393، ص. 181) برخی بیش از هر زمان دیگری از طرح‌ها و نقشه‌ها برای تغییر سخن می‌گویند و هشدار می‌دهند، اما مردم وقتی واقعاً قصد ندارند کار خیلی بزرگی انجام دهند، تغییرات عظیمی ایجاد می‌کنند. انتخابات اسفند 94 می‌تواند شاهد مشارکت ده‌ها میلیون ایرانی باشد که کار خاصی غیر از انتخاب کردن بهترین‌ها از میان حداقل‌ها انجام نخواهند داد. اگر این گونه به انتخابات بنگریم، صندوق رأی فقط یک لحظه از فرایندی طولانی است. 


منابع

پیرسون، پل. (1393) سیاست در بستر زمان: تاریخ، نهادها و تحلیل اجتماعی. ترجمه محمد فاضلی. نشر نی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۵۷
محمد فاضلی

اندیشکده بروکینگز در نوامبر 2015 گزارشی با عنوان «هشت مسأله بزرگ که نامزدهای انتخابات 2016 باید به آنها بپردازند» منتشر کرد (برای دیدن گزارش روی عنوان گزارش کلیک کنید.) این گزارش 63 صفحه‌ای برای نخبگان و هر خواننده‌ای مشخص می کند که جامعه آمریکا چه مشکلاتی دارد و نامزدها باید به چه موضوعاتی بپردازند. در اولین پاراگراف از مقدمه این گزارش می‌خوانیم:

«سرگرم کننده، اگرچه به گونه‌ای نومیده کننده است که ببینیم که نامزدها یکدیگر را لجن مال می‌کنند. اما مهم‌تر آن است که نامزدها اصلی‌ترین مسائلی را که ملت با آن مواجه است مشخص کرده و اگر انتخاب شوند چگونه به این مسائل می‌پردازند. مسائلی که نامزدها بر آن‌ها تأکید می‌کنند و وعده‌هایشان باید تعیین‌کننده چگونگی رأی دادن مردم باشد. ویژگی‌های شخصی، وفاداری حزبی، فلسفه سیاسی، و بسیاری عوامل دیگر نقش مهمی در تصمیم رأی‌دهندگان برای حمایت از نامزدها بازی می‌کنند، اما موضع نامزدها درباره مسائل اصلی و مسائلی که ایشان تأکید کردن بر آن‌ها را انتخاب می‌کنند، باید سهم به سزایی در تصمیم رأی‌دهندگان داشته باشد.»

آیا وقت آن نرسیده است که نخبگان ایران نیز فهرستی از مهم‌ترین مسائلی که نامزدهای مجلس باید به آن بپردازند منتشر کنند و خواهان اعلام موضع احزاب و گروه‌های سیاسی، و حتی تک تک نمایندگان مجلس نسبت به آن‌ها شوند؟

عنوان هشت فصل گزارش بروکینگز به شرح زیر است که می‌توان مسائل را نیز از روی عنوان فصل‌ها تشخیص داد.

-          رشد اقتصادی

-          مسائل اصلی مالیاتی در 2016

-          چرا باید بدهی فدرال اولویت اصلی نامزدهای 2016 باشد

-          مسائل سیاست سلامت و انتخابات ریاست جمهوری 2016

-          راهبردی دفاعی ایالات متحده و بودجه دفاعی

-          اجتناب از یک بحران مالی دیگر

-          دستورکاری برای کاهش فقر و افزایش فرصت‌ها

-          آن‌چه نامزدها باید درباره زیرساخت بدانند: مسائل و گزینه‌ها

مهم این است که بروکینگز درباره هر کدام از این مسائل چند صفحه متن دقیق نوشته و ابعاد مسأله را مشخص کرده است. حتماً در جامعه آمریکا هم کسانی هستند که ترجیح می‌دهند حرف‌های کلی بزنند و کردار پوپولیستی‌شان سبب رأی‌آوری شود. اما عقلانیت همان راهی است که بروکینگز پیش می‌نهد.

آری، به قول رون هاسکینز و ایزابل ساوهیل، مقدمه‌نویسان گزارش بروکینگز، فلسفه سیاسی، گرایش‌های عاطفی، خاطرات سیاسی، وفاداری حزبی و هر عاملی از این دست برای رأی دادن مهم هستند، اما آیا واقعاً وقت آن نرسیده است از نامزدهای انتخابات مجلس، و احزاب و گروه‌های حامی آن‌ها در ایران بپرسیم، آقایان و خانم‌ها، اصلاح‌طلبان، اعتدال‌گرایان و اصولگرایان؛ دموکراسی‌خواهان یا طرفداران ارزش‌های سنتی تأکیدکننده بر هر صورتی از اقتدار؛ لیبرال‌ها یا اسلام‌گراها؛ سکولارها یا مدعیان ولایتمداری و حکومت دینی؛ سبزها، سرخ‌ها، بنفش‌ها؛ ضدفتنه‌ها، ضدنفوذها؛ مدرن‌ها، ضدمدرن‌ها؛ ساده‌زیست‌ها، تجمل‌گراها؛ و ... از هر قوم، زبان، دین و قشری که هستید:

-          مسائل اصلی کشور چیست و آن‌ها را چگونه تعریف می‌کنید. (خواهش می‌کنم مثل پاسخ‌گویان نظرسنجی‌ها، عوامانه نگویید بیکاری، تورم، رکود، محیط زیست. این حد از تعریف مسأله به فهم سیاسی، تخصص و ساماندهی سیاسی نیاز ندارد. تعریف مشخص از این مسائل ارائه کنید.)

صرف‌نظر از این‌که شما مسأله را چه تعریف می‌کنید، می‌شناسم نخبگانی را که از شما می‌پرسند:

-          بحران آب را چگونه مدیریت خواهید کرد؟

-          بحران در صندوق‌های بازنشستگی‌های را چگونه تعریف و مدیریت خواهید کرد؟

-          موضع شما در قبال سیاست منطقه‌ای ایران و تنش در روابط ایران و عربستان چیست؟ (خواهش می‌کنم ما را به اصول عزت، حکمت و مصلحت ارجاع ندهید. گونه‌ای سخن بگویید که بفهمیم چگونه منافع ملی تأمین می‌شود.)

-          نظریه خروج از رکود شما چیست؟ برای اشتغال‌زایی و مدیریت بحران بیکاری 4 تا 10 میلیون بیکار (به حساب محاسبات مختلف) چه می‌کنید؟ (خواهش می‌کنم به بیان کلیاتی نظیر بنگاه‌های کوچک و متوسط را توسعه می‌دهیم، سیاست‌های اشتغال‌زا در پیش می‌گیریم، و نسخه‌های مشابه اکتفا نکنید.)

-          برای کاهش شدت انرژی در کشور چه می‌کنید؟ (خواهش می‌کنم بیشتر از بیان این‌که سیاست‌های بهینه‌سازی را در پیش می‌گیریم توضیح دهید.)

-          برای توسعه نامتوازن ایران و توسعه‌نیافتگی تعداد زیادی از استان‌های کشور، بالاخص در نواحی مرزی چه می‌کنید؟ (خواهش می‌کنم نگویید «سیاست‌های محرومیت‌زدایی در پیش می‌گیریم.» این سؤال به جواب‌های تفصیلی‌تری نیاز دارد. فهم نظری می‌خواهد، برنامه مدون نیاز دارد.)

-          برای ساماندهی نظام رفاهی کشور چه می‌کنید؟ (خواهش می‌کنم نگویید سیاست‌های فقرزدایی در پیش می‌گیریم. پاسخ دادن به این سؤال به سطح بالاتری از توانایی نظری و شناخت میدانی و تدوین برنامه و سیاست نیاز دارد.)

-          عصر پسابرجام و پساتحریم است، اما عصر پسامنابع نیز هست. با کمبود منابع چه می‌کنید؟ (خواهش می‌کنم نگویید با تکیه بر منابع و مشارکت مردمی، کشور به قدرتی بی‌نظیر دست می‌یابد. جواب این پرسش تحلیل و اندیشه‌ورزی بیشتری می‌طلبد.)

من حدس میزنم که دو پاسخ کلی دیگر نیز به همه این سؤالها داده میشود. بنابراین بهتر است این دو پاسخ را نیز بنویسم و خواهش کنم از حد این دو فراتر بروند و جوابهای تفصیلیتری بدهند. گروهی خواهند گفت نقطه آغاز پرداختن به همه این پرسشها دموکراسی و توسعه سیاسی است. گروهی دیگر نیز ایستادگی بر ارزشها و پیگیری آرمانهای دینی، خودباوری و روی پای خود ایستادن را پیش میکشند. هر دو پاسخ بسیار کلیگویانه هستند. اما به قول حافظ «ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش - بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش». بخت خویش را در شهر این کلیگوییها آزمودهایم. طرحی نو دراندازید.

فهرستی از این سؤالات را میشود پیش روی کاندیداهای مجلس گذاشت. اما به عوض بیشتر کردن سؤالات، به نمایندگی از جمع کثیری از نامزدها می‌پرسم:

-          چگونه چند برابر حقوق نمایندگی را صرف هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی می‌کنید؟

حتماً برخی و از جمله، خود نامزدها می‌پرسند این سؤال به مسائلی که نمایندگان به آن‌ها می‌پردازند و سیاست‌هایی که در پیش می‌گیرند چه ارتباطی دارد؟ اما واقعیت این است که نظام تأمین مالی در عرصه سیاست عمومی، تعیین‌کننده بسیار مهمی است.

دوستان نامزد انتخابات، از هر جناحی که هستید؛ مردم شریف ایران، هر گرایشی که دارید؛ مسئولان کل فرایند برگزاری انتخابات، هر گونه که می‌اندیشید؛ عصر کلی‌گویی پایان یافته است، شعارها به گل نشسته‌اند، انگ زدن‌ها تا به غایت کاربردشان استفاده شده‌اند؛ و همه ظرفیت‌های پوپولیسم عیان شده است؛ فکر دیگری کنید.

حرف تلخی است، نباید بنویسم، اما چاره چیست، گاه باید تلخ حرف زد. بیایید ببینیم یک تمدن هفت هزارساله، هشتاد میلیون جمعیت، و یک دنیا مدعا، می‌تواند به اندازه 63 صفحه گزارش بروکینگز عقلانیت خلق کند؟ خودمان را بیازماییم.

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۷
محمد فاضلی