دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

من همواره ترجیح داده‌ام برجام را به‌مثابه مدل، منطق و روح یک رویکرد به حل مسأله و تأمین منافع ملی حمایت کرده و ارج بگذارم. جالب این‌که به تدریج روح برجام در حال آشکار شدن است و خود را از یک توافقنامه درباره مسأله اتمی فراتر می‌برد. چندی پیش درباره «برجام و حس سرعت زمان»[1] نوشتم و استدلال کردم که برجام سبب شده است درک دیگری از زمان برای مخالفان دولت ایجاد شود: برجام زمان را مهم ساخته است، زیرا اکنون با هر روز سپری شدن از زمان اجرایی‌شدن برجام، گروهی انتظار دارند همه آن چیزهایی که چند دهه مهم نبودند و از دست داده‌ایم، اکنون حاصل شود. شاید به این طریق ادراک ما از زمان تغییر کند. اکنون می‌توانیم ببینیم که برخی چنان رفتار می‌کنند گویی ادراک‌شان از دلار نیز تغییر کرده است.

برجام به دو جهت ادراک متفاوتی از دلار ایجاد کرده است. قبل از اجرایی‌شدن برجام و طرح این موضوع که رفتار آمریکایی‌ها سبب شده است بانک‌های اروپایی از تسهیل در معاملات دلاری ایران هراس داشته باشند، هیچ‌گاه مردم ایران تا به این اندازه درباره اهمیت ضرورت داشتن ارتباطات بانکی نشنیده بودند. عموم مردم اصلاً از زبان برخی افراد، جناح‌ها و سیاستمداران نمی‌شنیدند که نظام بانکی بین‌المللی ستون فقرات تجارت جهانی است و نبودن در این شبکه تا چه اندازه می‌تواند خسارت‌بار باشد. اما اکنون درباره اهمیت این شبکه می‌شنویم و بسیاری مطالبه‌گر شده‌اند. من از کنار این واقعیت می‌گذرم که بسیاری از منتقدان امروزین اخلال آمریکایی‌ها در دسترسی ایران به شبکه بانکی بین‌المللی، همان کسانی هستند که چشمان خود را بر فرایندهای منجر به قطع دسترسی ایران به این شبکه بستند و بر دهان‌شان مهر سکوت زدند. این حق برای ملت ایران و بسیاری از هشداردهندگان و منتقدان محفوظ است که بپرسند آن زمان که دسترسی به نظام بانکی مبتنی بر دلار بی‌ارزش جلوه داده می‌شد، این جماعت منتقد امروزین کجا بودند و درباره پی‌آمدهای قطع دسترسی به نظام بانکی بین‌الملل چه گفتند و نوشتند. اما تا همین جا را نیز غنیمت می‌شمارم و امیدوارم درک اهمیت بودن در شبکه بانکی، پولی و مالی بین‌المللی از این به بعد همواره موضوعی مهم، راهبردی و در چارچوب منافع ملی ایران و حق مسلم ایرانیان تلقی شود.

برجام به معنایی دیگر نیز ادراکی متفاوت از دلار ایجاد کرده است. اکنون به یکباره دلارهای مردم ایران مهم شده‌اند. من باز هم به منشأ پرونده‌ای که منجر به توقیف قریب به دو میلیارد دلار دارایی‌های مردم ایران در آمریکا شده است کاری نداشته و درخصوص خصومت آمریکایی‌ها با ایران نیز تردید ندارم. این حق را باز هم برای مردم ایران محفوظ می‌دانم که خواستار اطلاعات شفاف درباره فرایند منجر به سرمایه‌گذاری بیش از دو میلیارد دلار دارایی ایشان در کشور متخاصم باشند، و از مسئولان‌شان بخواهند با جدیت بکوشند تا آمریکایی‌ها را از دست‌درازی بر این دارایی بازدارند. اما هر یک دلاری، به نفس دلار بودنش، با بقیه یک دلاری‌ها تفاوتی ندارد. مهم نیست که دلارهای ایران در بانک آمریکایی سرمایه‌گذاری شوند و از کف بروند یا در جایی دیگر هدر شوند و به‌کار ملت ایران نیایند. اگر از این منظر به نسبت برجام و دلار بنگریم، آن‌گاه واقف می‌شویم حال که اجرایی‌شدن برجام پرسشگری از هدر رفتن 2 میلیارد دلار دارایی ایرانیان را سبب شده است، آیا نباید پی پرسشگری از بقیه دلارهای هدررفته نیز رفت؟ دلار دلار است، این سوی جهان یا در قلب تهران، وقتی هدر می‌رود یک ملت زیان می‌کند.

کدام دلارها هدر رفته‌اند. دلارهای ملت وقتی هدر رفتند که درآمدهای فراوان ارزی برای تأمین هزینه‌های فزاینده دولت به‌کار گرفته شدند، واردات به‌ یکباره افزایش یافت و بازارهای کشور به روی کالاهای مصرفی خارجی گشوده شد. دلارهایی بسیار بیشتر از 2 میلیارد دلار مورد بحث به‌واسطه تحریم‌ها در بانک‌های هندی، چینی، کره‌ای و اروپایی بلوکه شدند و دسترسی به آن‌ها برای سال‌ها ناممکن شد. دلارها وقتی هدر شدند که بابک زنجانی‌ها به آن‌ها دست یافتند. به یاد داشته باشیم که بدهی دلاری بابک زنجانی بیش از 4 برابر مبلغ توقیف‌شده در ایالات متحده است. دلارها وقتی به هدر رفتند که دولت از تبدیل آن‌ها به ریال و سرمایه‌گذاری برای آغاز بیش از 40 هزار پروژه عمرانی در کشور که نیمه‌تمام مانده‌اند استفاده کرده‌اند. دلارها وقتی هدر رفتند که صرف ساخت زیرساخت‌ها می‌شدند در حالی که فضای کسب و کار کشور با بی‌ثباتی اقتصاد کلان هیچ انگیزه‌ای برای فعالیت اقتصادی باقی نمی‌گذاشت.

راستش را بخواهید ما سابقه دیرینه‌ای در هدر دادن دلار داریم و داستان دیروز و امروز نیست. اصلاً معنای این که کشوری قریب 100 سال نفت بفروشد و درآمدی بیش از 1500 میلیارد دلار ناشی از فروش نفت را صرف کند و دست آخر کشوری در حال توسعه باشد که میانگین رشد اقتصادی پنج سال اخیر آن نزدیک به صفر است و چند میلیون بیکار دارد، یعنی دلار اصلاً هیچ وقت آن‌قدر که این روزها مهم شده، اهمیتی نداشته است.

من به آن جماعتی که این روزها خیلی دلارهای مردم ایران برای‌شان مهم شده است کاری ندارم اما امیدوارم برجام حساسیت به دلار را در ما برانگیخته باشد. تحقق این امید به مفهوم زمان گره خورده است. اگر چنان باشد که گذر ایام و فراق دلار در عصر دولت «حسن روحانی»‌ها ناخوشایند باشد و در ایام دولت «محمود احمدی‌نژاد»ها خاطری را رنجیده نسازد، ما از این بالا و پایین چرخ روزگار چیزی عایدمان نخواهد شد. اما اگر پرسشگری از گذشت زمان و از دست دادن دلار در زمان همه دولت‌ها اصل باشد، پنجره‌ای رو به امید و توسعه گشوده و کشور گونه‌ای دیگر اداره خواهد شد.

سخن آخر این‌که برجام اکنون دارد ظرفیت‌های خود را آشکار می‌کند. برجام یک روح و منطق است که لاجرم ظرفیتش برای تغییر ادراک جامعه از زمان، دلار و خیلی چیزهای دیگر را آشکار خواهد کرد. ما فقط باید بکوشیم تا برجام را از یک توافقنامه خارجی فراتر بریم و به محرکی برای تغییر در شناخت‌مان از وضعیت داخلی تبدیل کنیم. وقتی خیلی چیزها تغییر خواهد کرد که از پنجره حساسیت‌هایی که برجام برانگیخته است به گذشته بنگریم. حساسیت‌های برجام فقط برای زمان حال و دولت حسن روحانی نیستند، بلکه باید گذشته را نیز با همین حساسیت‌ها بازخوانی کرد.



[1]. روزنامه شرق، شماره 2562، 30 فروردین 1395.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۷
محمد فاضلی

این مطلب در روزنامه شرق مورخ 12 اردیبهشت 1395 منتشر شده است.

-------------------------------------------------------------------------------------------

دولت‌های متوالی در ایران وقتی به رسانه‌ها و مردم گزارش می‌دهند، دائم از تعداد پروژه‌هایی که در آن‌ها سرمایه‌گذاری کرده‌اند، کلنگ‌های زده‌شده و روبان‌های بریده‌شده سخن می‌گویند. کلنگ و روبان در دولت پرکارانِ کم‌خواب به اوج رسید و گفته می‌شود بیش از 40 هزار پروژه عمرانی در آن هشت سال شروع شدند که البته میراثی سنگین و گران و نه شاید گرانبها هستند. این گونه دولت را می‌توان «دولت ساخت و ساز» نامید که همه عمرش را درگیر «توسعه زیرساخت» است. اما آیا مهم‌ترین وظیفه دولت‌ها ورود به ساخت و ساز است؟

سوزان رز-آکرمن در کتاب فساد و دولت (آکرمن، 1385) می‌نویسد «کشورهای دارای درآمد پایین و کشورهایی که نرخ‌های رشد اندکی دارند اغلب در وضعیت دشواری هستند زیرا نمی‌توانند از منابع انسانی و مادی خود به‌طور مؤثری استفاده کنند. آن‌ها نیازمند اصلاحات نهادی هستند، اما این‌گونه اصلاحات دشوارند. ساختن سدها، بزرگراه‌ها و تسهیلات بندری از نظر فنی ساده است. اصلاح حکومت و کمک به رشد یک بخش خصوصی نیرومند، وظایف ظریف‌تر و پیچیده‌تر و دشواری هستند که نمی‌توان آن‌ها را به یک طرح مهندسی فروکاست.» (صص. 6-5) این عبارت، تفاوتی آشکار میان دولت‌های ساخت‌وسازی و دولت‌های سازوکاری قائل می‌شود. دولت‌ ساخت‌وسازی دائم درگیر ساخت سازه‌ها، کارخانه‌ها و سرمایه‌گذاری‌هایی است که بارها ساخت آن‌ها را تجربه کرده و طنز ماجرا این است که درباره آن‌ها به این نتیجه رسیده که باید خصوصی شوند. اما دولت سازوکاری درگیر اصلاح رویه‌های مولد انگیزه‌ها، رقابت و تقلیل فرصت‌های فساد و به‌کار بستن شیوه‌های جذب مشارکت بیشتر مردم است.

دست زدن به اصلاح‌ سازوکارها، نیازمند درگیر شدن با منافع سازمان‌یافته و غیرسازمان‌یافته است و به اجماع‌سازی، گفت‌وگو با ذینفعان و ریسک انجام دادن فعالیت‌هایی است که کلنگ و روبان در آن‌ها نقشی ندارند و بنابراین برای نمایش‌های پوپولیستی هیچ تناسبی ندارند. فرض کنید که دولت موفق شود مدت زمان اخذ مجوزهای لازم برای راه‌اندازی یک کسب و کار را از 250 روز به 10 روز کاهش دهد. همه این کار می‌تواند در قالب یک سامانه یا پنجره واحد رخ دهد، چیزی در فضای مجازی که نمایش آن به یک مانیتور و نرم‌افزار خلاصه می‌شود. در ضمن این‌گونه اقدامات بسیار بسیار کمتر از ساخت سد، کشیدن جاده یا انتقال آب هزینه دارند و بنابراین انگیزه‌های شرکت‌های پیمانکاری یا گروه‌های صاحب قدرت برای انتفاع اقتصادی را تحریک نمی‌کنند. از این‌روست که ترکیبی از انگیزه‌های پوپولیستی سیاستمداران، منافع شرکت‌های پیمانکاری و زنجیره‌های تأمین مواد ساخت و سازی، و انتفاع بوروکراسی دولتی از محل ساخت و ساز، به علاوه انگاره عمومی جاافتاده‌ای در درون مردم که گزارش کار دولت‌ها را – در کوتاه‌مدت - بر اساس تعداد کلنگ‌ها و متراژ روبان‌ها ارزیابی می‌کند، دولت‌ها را «ساخت‌وسازی» می‌کند و سازوکارهای حکمرانی به فراموشی سپرده می‌شوند.

جدول عوامل مؤثر بر اقتصاد ایران

آیا شواهد تجربی نیز مؤید این دیدگاه هستند که بهتر و بیشتر بودن زیرساخت‌ها به رشد اقتصادی بیشتر نمی‌انجامند؟ یک بررسی مختصر شواهدی قابل توجه ارائه می‌کند. صندوق بین‌المللی پول در 7 دسامبر 2015 بعد از پایان مشورت‌های ماده 4 خود با ایران، گزارشی درباره اقتصاد ایران منتشر کرده است. در این گزارش با درج نموداری به صراحت آمده است مهم‌ترین موانع رشد در سال‌های 2012 تا 2015 عبارت بوده‌اند از: دسترسی به تأمین مالی، بی‌ثباتی سیاستی، تورم، بوروکراسی ناکارآمد، عرضه ناکافی زیرساخت (P. 25). پنج عامل اول که بر رشد کند اقتصادی ایران و به تبع آن اشتغال‌زایی اندک تأثیر داشته‌اند ماهیت غیرزیرساختی دارند. برای مثال، مهم‌ترین عامل با اصلاح نظام بانکی، دارایی‌های مشکوک‌الوصول بانک‌ها، نظارت بانک مرکزی، مؤسسات مالی و اعتباری غیرمجاز و قوانین ضد پولشویی و فساد ارتباط دارد. این‌ها اصلاحات سازوکاری و نه ساخت‌وسازی هستند.

حال بیایید داده‌های مجمع جهانی اقتصاد[1] درباره رتبه رقابت‌پذیری کشورها و هم‌چنین رتبه‌بندی بانک جهانی درباره رشد اقتصادی همان کشورها را با یکدیگر مقایسه کنیم. جدول 1 این مقایسه را نشان می‌دهد. من تعمداً کشورهای با درآمد پایین، توسعه‌نیافته یا در حال توسعه را برگزیده‌ام. من از تورش ناشی از انتخاب موردهای خاص مطلعم، و می‌دانم که تحلیل رابطه رشد اقتصادی، زیرساخت و کیفیت نهادها پیچیده‌تر و مستلزم جزئیات فنی بیشتری است. اما همین جدول ساده حاوی داده‌های روشنگری است. می‌توانیم به این واقعیت نگاه کنیم که ایران (در کنار کاستاریکا) دارای بالاترین رتبه زیرساخت است، اما کمترین میانگین رشد اقتصادی را با فاصله‌ای فاحش در چهار سال متوالی داشته است. اتیوپی، کشوری که در آخرین ردیف جدول قرار گرفته دارای کمترین نمره زیرساخت است اما کیفیت نهادهای آن از ایران بهتر است. بهترین کیفیت نهادی (ناظر بر مجموعه‌ای از شاخص‌های مربوط به فضای کسب و کار، تضمین سرمایه‌گذاری‌ها، حمایت از حقوق مالکیت و حمایت از حقوق معنوی) متعلق به بوتسواناست که در ادبیات توسعه مثالی از رشد اقتصادی مداوم و موفق در آفریقاست. مورد هند نیز قابل توجه است. کشوری که می‌رود تا به سومین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی تبدیل شود، از نظر زیرساخت‌ها نمره‌ای بدتر از ایران دارد.

جدول رشد اقتصادی

داده‌های جدول 1 هرگز نافی تأثیر زیرساخت‌ها در رشد اقتصادی نیستند اما اولویت زیرساخت‌ها در ایجاد رشد اقتصادی را زیر سؤال می‌برند. فرید زکریا در کتاب جهان پساآمریکایی می‌نویسد چین با وجود سریع‌ترین رشد در سال‌های 1980 و اوایل 1990 جاده‌ها، پل‌ها و فرودگاه‌هایی بسیار بدتر از هند امروز داشت، و به همین ترتیب معتقد است زیرساخت‌های بهتر فرانسه سبب نشده‌اند تا بتواند بر عملکرد بخش خصوصی پویاتر و محیط بهتر کسب و کار آمریکا فائق آید و سال‌ها رشد اقتصادی کند را تجربه کرده است.

هیچ کس نمی‌تواند مدعی نالازم بودن زیرساخت‌ها برای توسعه شود و سرمایه‌گذاری دولت‌ها در زیرساخت را به کلی نفی کند، اما می‌تواند با تمایز نهادن میان دولت ساخت‌وسازی و دولت سازوکاری، به تحلیلی از رفتار دولت‌ها رسید. ترکیبی از پوپولیسم، بوروکراسی ناکارآمد، اقتصاد سیاسی اصلاحات نهادی و بوروکراتیک، به علاوه منافع فاسد ناشی از سرمایه‌گذاری هنگفت در زیرساخت‌ها، دولت‌ها را به سمت ساخت و ساز می‌کشاند. این گرایش به تدریج نظام برنامه‌ریزی و ساختار حکمرانی را به یک پیمانکار بزرگ تبدیل می‌کند و در این فرایند، رشد و اشتغال فراموش شده و فساد اوج می‌گیرد. جالب این‌که سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌هایی برای تحقیق و توسعه که «منفعت کلنگ و روبان» آن‌ها اندک است و سطح سرمایه‌گذاری در آن‌ها نیز برای بوروکراسی و پیمانکاران انگیزاننده نیست، در شمار زیرساخت‌های مورد تأکید دولت‌ها در نمی‌آیند.

دولت‌ها بر افسانه‌های بسیاری بنا می‌شوند و توسعه و ارتقای زیرساخت نیز ظرفیت آن‌را دارد که یکی از افسانه‌های اتکای دولت باشد و این افسانه نیز مثل هر افسانه دیگری بر ترکیبی از حقیقت و مجاز بنا شده است؛ افسانه‌ای که دولت‌ها را کلنگ و قیچی به دست می‌سازد و پوپولیسم را بال و پر می‌دهد. آینده توسعه در ایران نیازمند رمزگشایی بیشتر از این افسانه است. افسانه‌ها حاوی روایت‌هایی از رخدادهای محیرالعقول و گاه معجزه‌ها هستند، اما افسانه زیرساخت برای اکثریت مردم و جریان توسعه معجزه نخواهد کرد. فیض معجزه زیرساخت برای پیمانکاران، سیاستمداران و بوروکرات‌هاست.

 

منابع

-         رز-آکرمن، سوزان. (1385) فساد و دولت: علت‌ها، پیامدها و اصلاح. ترجمه منوچهر صبوری. انتشارات پردیس دانش.

-         IMF. (2015)  ISLAMIC REPUBLIC OF IRAN: 2015 ARTICLE IV CONSULTATION—PRESS RELEASE; STAFF REPORT; AND STATEMENT BY THE EXECUTIVE DIRECTOR FOR THE ISLAMIC REPUBLIC OF IRAN. IMF Country Report No. 15/349.

 



[1]. http://reports.weforum.org/global-competitiveness-report-2014-2015/rankings/

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۳۱
محمد فاضلی