دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

تقدیم به 175 غواص شهید

همه نکته‌ها در تفاوت میان غواص و موج‌سوار نهفته است. غواص از جنس سکوت است؛ نمایش نمی‌دهد، و کارش افزودن شناخت‌هاست. دنیای زیر آب را می‌بیند، گوهرها و زیبایی‌ها را می‌شناسد و گاه چشم‌اندازی از آن اعماق برای سایر آدمیان تصویر می‌کند. کسی به تماشای غواص ننشسته است، و در تصاویری که از اعماق آب می‌گیرد، خودش غایب و بی‌نام و نشان است؛ غواص حرکتش نوری است در فضایی که تاریک می‌نماید.

اما موج‌سوار همه‌ وجودش نمایش است، تمنای شناخت در کار نیست؛ لذت است، تفنن؛ مرواریدی بیرون نمی‌آورد؛ همه هنرش برآمدن بر فراز موج‌هاست؛ چشم‌اندازی از اعماق را تصویر نمی‌کند، همه وجودش سطح‌نوردی است؛ خودش سوژه است و هدف دیده شدن؛ بصیرتی نمی‌افزاید، سکوتی در کار نیست، بر فراز موج عربده می‌کشد؛ وقتی موج‌ها آرام می‌گیرند و دریا وقار و متانت دارد، موج‌سوار تخته موج‌سواری‌اش را زیر بغلش می‌زند و عزا می‌گیرد؛ صحنه نمایش تعطیل شده است.

۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۴
محمد فاضلی

این نوشته در روزنامه اعتماد روز 23 خرداد 1393 منتشر شده است.

------------------------------------------------------------------

روز 12 خرداد برای شرکت در یکی از نشست‌های «باید درباره آب گفت‌وگو کنیم» در شهر مهریز یزد و در جمع کسانی بودم که همگی به نوعی با قنات سروکار داشتند. مقنّی، کشاورز، مدیر اجرایی و مقام سیاسی مرتبط با مدیریت آب و قنات گرد هم آمده بودند تا درباره نقش قنات در مدیریت پایدار آب گفت‌وگو کرده و تشریح کنند که چه بلایایی بر سر قنات‌های ایران آمد که به وضع فعلی درآمده‌اند. بحث‌های بسیاری درباره علل تخریب قنات‌ها مطرح شد، اما از میان همه علل، یک علت بیش از همه تکرار می‌شد. اکثریت افراد وقتی لب به سخن می‌گشودند یکی از علل تخریب قنات‌ها را «رعایت نشدن حریم قنات» برمی‌شمردند.

من قصد ندارم درباره مدیریت آب بنویسم، اما مجبورم شرحی درباره ارزش قنات ذکر کنم تا بتوانم سخن اصلی را بگویم. قنات سازه ارزشمندی است که در زمره پایدارترین تکنولوژی‌های بهره‌برداری از منابع آبی است. قنات آب را بدون صرف انرژی فسیلی و فقط با بهره‌گیری از جاذبه زمین به سطح می‌رساند، تخریب‌کننده سفره‌های آب زیرزمینی نیست، میزان تبخیر آب در آن بسیار کم است و چندین مزیت دیگر نیز دارد. قنات به من هزاران سال ابزار استخراج آب و مسبب آبادانی ایران بوده است. قنات میراثی تاریخی است که ارزشی امروزین دارد. قنات‌ها هم‌اکنون نیز قریب به 4.5 میلیارد متر مکعب آب در سال در اختیار ما قرار می‌دهند.

قنات بیش از هر چیز به‌واسطه رعایت نشدن «حریم قنات» تخریب شده است. «قنات حریم دارد» یعنی در فاصله مشخصی از آن نباید چاهی حفر شود، و در حریم آن نباید ساخت و سازی صورت گیرد، و کارهای دیگری نیز نباید در حریم قنات انجام شود. جامعه ایرانی حریم قنات را رعایت نکرده است. چاه‌های آب در حریم قنات حفر شدند، ساخت‌وسازهای گسترده انجام شده و شاید تلخ‌تر این‌که جریان‌های فاضلاب به تونل‌های قنات‌ها هدایت شده‌اند. قنات نه حریم داشته و نه حرمت.

بی‌حریمی و بی‌حرمتی قنات مسبب محروم شدن ما از میراث گرانبهای تاریخی شده است. اما همان روز که این عبارت «حریم قنات» را بارها و بارها شنیدم، با خود فکر کردم آیا «بی‌حریمی» وصف مصیبت‌باری برای جامعه ما نیست؟ چه حریم‌هایی دریده شده‌اند که امروز به این وضع گرفتار آمده‌ایم؟ سه پرسش مهم و مجزا در این خصوص قابل طرح است: 1. کدام حریم‌ها دریده شدند؟ 2. چه شدن که دریدن حریم‌ها امکان‌پذیر شد؟ و 3. دریدن حریم‌ها چه به سر ما آورده است؟ پاسخ گفتن به پرسش دوم وقت و مجالی فراخ می‌خواهد و مناقشه‌برانگیز است. اما پرسش اول و سوم هم به همان میزان مهم‌اند.

جامعه ایرانی را به‌واقع می‌توان «جامعه بی‌حریم» خواند که لاجرم بی‌حرمت نیز خواهد شد. من شماری از حریم‌هایی را که حرمتی نداشته‌اند ذکر می‌کنم: حریم جنگل، حریم راه، حریم خط لوله، حریم دانشگاه، حریم رودخانه، حریم منطقه حفاظت‌شده، حریم حیات وحش، حریم آثار و بناهای تاریخی، حریم قلم، حریم بیان و سخنرانی، حریم علم، حریم دریا، حریم مالکیت، حریم خیابان، پیاده‌رو، حریم خصوصی، حریم ارتباطات، و ... . هر کس در شغل و حرفه‌اش می‌تواند بسیاری از حریم‌ها را برشمارد که امروز حرمتی ندارند.

جامعه بی‌حریم وصف نظام اجتماعی-سیاسی‌ای است که هیچ خط قرمز غیرقابل تخطی ندارد. جوامع نمی‌توانند بدون داشتن مرزها و محدوده‌های غیرقابل تخطی که همگان یا اکثریتی غالب بر منصفانه و عادلانه بودن رعایت حرمت آن‌ها اجماع دارند، درست و پایدار زندگی کنند. اما امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که هر حریمی می‌تواند دریده شود، و هر گروهی به دریدن حریم و حرمت جایی مشغول‌اند. عده‌ای حریم دریا، جنگل، رودخانه و منطقه حفاظت‌شده را می‌درند و زمین‌خواری و سودجویی می‌کنند. دیگرانی حریم علم، قلم، بیان و اندیشه را می‌شکنند و کتاب‌دزدی و مدرک‌سازی می‌کنند یا سخنرانی را در پای تریبون یا منبری بی‌حرمت می‌کنند. عده‌ای از زندگی خصوصی مردم فیلم می‌گیرند و در فضای مجازی منتشر می‌کنند. رانندگان حریم خط‌های سفید خیابان را رعایت نمی‌کنند، و موتوری‌ها حریم پیاده‌های پیاده‌رو.

وقتی حریم قنات‌ها شکسته شد، و موتورهای آب لذت وافر نفع‌طلبی کوتاه‌مدت را به ما چشاندند، خشکی امروز و فرونشست آب‌های زیرزمینی را ندیده بودیم. امروز زمین فرو می‌رود و خاک خشک می‌شود. گیاهان می‌خشکند و ریزگردها دمار از روزگارمان درمی‌آورند. آن‌گاه که حرمت مالکیت دریده شود چشمه‌های تلاش و خلاقیت بخشکند و بیابان رانت‌خواهی و فرصت‌طلبی هموار و گسترده گردد، و سراب عدالت جماعتی را به مهلکه برد. آن‌گاه که حریم قلم و اندیشه دریده شود، مظاهر شجاعت، صراحت و عقلانیت کور گردند و ریگزار زبونی و تملق، تلّی از مهملات را روی هم انباشته می‌سازد. کتاب‌دزدان و مدرک‌سازان، ساربانان همین ریگزارند که توشه همان مهملات را بار شتران خویش می‌کنند و سودای سودی در بازار مکاره جامعه بی‌حریم دارند.

آدمیان جامعه بی‌حریم، آرام و قرار ندارند و اضطراب‌شان دائم است. بیمناکی‌شان مدام است، و بی‌وقفه در اندیشه‌اند. بیم و اندیشه آن‌که کدام حریم‌شان دریده می‌شود، کدام حریم را بدرند تا یک گام جلوتر باشند، و آن‌که جلوتر است گوشت و پوست کدام حریم را به دندان کشیده. اعتماد محصول رعایت حریم‌هاست و جامعه بی‌حریم لاجرم بی‌اعتماد است. آدمیان جامعه بی‌حریم به شکلی تناقض‌آمیز از دریدن حریم‌ها لذت می‌برند، منتفع می‌شوند و زیر فشاری خردکننده افسرده و بیمار می‌گردند و ناراضی رو به زوال می‌روند.

هر جامعه‌ای تاوان بی‌حرمتی به یکایک حریم‌هایی را که دریده است پس خواهد داد. ما نیز حریم‌های بسیاری را دریده‌ایم و صلاح آن است پیش از آن‌که تاوان‌ها سنگین‌تر شوند، خود را چنان در حریم‌ها محدود کنیم که زندگی ممکن شود. جامعه بی‌حریم جز به تباهی نمی‌رود. قنات فقط مدلی برای حکمرانی آب نیست، قنات آینه‌ای پیش روی همه زندگانی ماست.   

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۸
محمد فاضلی

2-2. گذشته و حال مذاکرات با هم

مصاحبهکننده میپرسد: «بعد از بازگشت تیم مذاکره کننده، موج هیجانی ایجاد شده بود اما دولت از این موج هیچ استفاده‌ای در برابر دلواپسان نمی‌کند.» نکات مهمی در پاسخ این سؤال گفته شده است: «اگر نقد کردن مذاکرهکنندگان و مذاکرات فعلی، توافقات فعلی و نتایج مذاکرات فعلی امری خوب و مورد پسند و حق مردم است، نقد کردن مذاکرات و مذاکرهکنندگان قبلی هم باید جزو حقوق مردم تلقی شود. این معیار دوگانه که بگوییم گفتگو درباره مذاکره و مذاکره‌کنندگان قبلی سیاه نمایی است اما نقد مذاکره کنندگان فعلی عین واقع‌نمایی است، بسیار نادرست است. انصاف نیست که استناد به بیانات مقامات رسمی و غیررسمی امریکایی و اسرائیلی در مذاکرات فعلی واجب باشد اما در مذاکرات قبلی حرام. مقامات آمریکایی و اروپایی در مذاکرات قبلی هم اظهارنظرهای خیلی زیادی داشتند، اما نه در تلویزیون و نه در رسانه‌های عمومی دیگر و نه در تبلیغات دولتی به هیچ‌وجه استنادی به گفته‌های دیگران نمی‌شد و اساساً منع جدی هم در این زمینه وجود داشت. ... هیچ کس امروز آزاد نیست که بگوید قطعنامه‌دان آنها پاره نشد اما در نتیجه آن نگاه، خیلی چیزها اینجا پاره شد.»

-          کل مذاکرات را باید یک بسته دید که از اواخر دولت سیدمحمد خاتمی شروع شده، در دولت محمود احمدینژاد ادامه یافته، و به دولت حسن روحانی ارث رسیده است. ظرفیت بزرگی در یکجا دیدن مذاکرات وجود دارد. علیاکبر ولایتی فقط در یک موضع به هنگام مناظرههای انتخاباتی سال 1392، یک تکمضراب به ساز تاریخ مذاکرات نواخت و بر نتیجه انتخابات تأثیر گذاشت. وای اگر روزی تاریخ مذاکرات با موشکافی و دقتی که امروز مصروف مذاکرات میشود، بازگویی و بازنویسی شود.

-          رسانههای منتقد احتمالاً به اندازه کل استنادات به آمریکاییها و اسرائیلیها در طول تاریخ جمهوری اسلامی ایران، در دو ماه بعد از بیانیه لوزان به حرفهای این دو گروه استناد کردهاند. اگر این گونه استناد کردن در دوران مذاکرات دولت محمود احمدینژاد منع داشته – و این گونه منعها را شورای عالی امنیت ملی وضع میکند – بعید است در این دوره نیز چنین منعهایی برداشته شده باشد. بهتر از این نمیشود استانداردهای دوگانه منتقدان را به چالش کشید.  

روزی روزگاری، کلمه به کلمه مذاکرات و بند بند دستآوردها – از جمله همان قطعنامههایی که قطعنامهدانها را پاره میکرد – با موشکافی مورخان و روزنامهنگارها بازخوانی میشود. این همان اتفاقی است که سالهاست برای مذاکرات و تحولات مربوط به نفت و بالاخص ملی شدن صنعت نفت و مناقشه با انگلستان افتاده است. البته دستمایه خوبی برای مورخان است، اما ملت ایران از بررسی بدیلهای تاریخی بهرهای نمیبرند مگر آنکه این بررسیها دستمایه درسآموزیهایی برای امروز ما شوند. مصاحبهشونده همگان را به بازخوانی همه مذاکرات دعوت میکند – پیش از آنکه مثل مذاکرات ملی شدن صنعت نفت فقط ارزش تاریخی پیدا کنند - اما این بخش هم زیر سیاسیکاری و مطلبنخوانی روزنامهنگاران دفن شد. جریان منتقد مذاکرات اگر این بخش را از دستور کار خارج کند ایرادی ندارد، اما وقتی روزنامهنگاران مدعی حمایت از دولت و مذاکرات این بخش را کلاً نادیده میگیرند تعجب میکنم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۴
محمد فاضلی

1. مقدمه

حسامالدین آشنا مصاحبهای با مجله اندیشه پویا انجام داد و رسانههای اصولگرایان بیشتر و اصلاحطلبان کمتر به پررنگ کردن عبارتی از این مصاحبه که تغییراتی در کابینه را پیشبینی میکرد بها دادند و تقریباً همه دیگر بحثهای مهم آن مصاحبه مغفول ماند. نسخه نهایی قبل از ارسال برای مجله را به درخواست آقای آشنا دیدم و ابداً به ذهنم خطور نکرد که همه مصاحبه تحتالشعاع آن جمله درباره تغییرات احتمالی کابینه قرار میگیرد. احساس میکنم باید بخشهای زیادی از آن مصاحبه دوباره بازخوانی شود و از آنجا که احساس میکنم توصیه من برای حذف همان یک جمله شاید فرصتی فراهم میکرد تا مصاحبه با دقت بیشتری خوانده شود، سعی میکنم بخشهای مهم آنرا بازخوانی کنم. اما پیش از بازخوانی آن مصاحبه در چند پست وبلاگ، مایلم یک نکته و یک سؤال را بیان کنم. 

اول آنکه بر مصاحبه مذکور اعمال قدرت شد، شاید با نوع دوم قدرت که استیون لوکس بیان میکند. نوع دوم قدرت زمانی اعمال میشود که چیزی از دستور کار خارج میشود و الف از طریق خارج کردن چیزی از دستور کار، ب را تحت تأثیر قرار میدهد. تصور من این است که گروهی کوشیدند همه مطالب دیگر مصاحبه از دستور کار خارج شود. من تلاش میکنم تا بقیه مطالب بار دیگر در دستور کار قرار گیرد.

دوم، از برخورد سیاسی با متنهایی که میتوانند نکاتی برای گفتوگو در اختیار جامعه قرار دهند چه به دست میآوریم. اکنون گرد و غبارهای رسانهای و سیاسی ناشی از پررنگ کردن یک خط از آن مصاحبه فرونشسته است، اما جامعه ما از آن همه گرد و غبار و حتی بیاخلاقی چه حاصل کرده است. بیاخلاقی اینکه شخصاً حاضر بودم وقتی خبرنگار صدا و سیما به آقای آشنا تلفن کرد و خواست درباره آن عبارت توضیح بیشتری بدهد و ایشان گفتند در این خصوص مصاحبه نمیکنند. صدا و سیما همین مکالمه کوتاه را پخش کرد. در کدام نقطه دنیای متمدن صدای کسی را که میگوید مایل نیست مصاحبه کند پخش میکنند، بدون اجازه؟

دنیای رسانههای ما حرفهای نیست و اخلاقی هم نیستند. جامعه فکری ما هم گاه و بیگاه اسیر همین سیاستزدگی میشود و متنها لابهلای سیاست خوانده نمیشوند.

 

2. گزارههای مهم مصاحبه

برای مشخص کردن ابعادی از متن که پنهان ماند، مجبورم در ساختار متن دست ببرم. جای عبارات را در متن عوض میکنم، اما هیچ عبارتی به متن مصاحبه افزوده نخواهد شد. مواردی که در گیومه قرار میگیرند عیناً از متن نقل قول میشوند.

 

2-1. گونهشناسی دلواپسان

«ما در کشورمان تنها یک گروهِ دلواپس نداریم. حداقل چهار نوع دلواپس داریم.

یک گروه کسانی هستند که نگاه‌شان به برنامه هسته‌ای ایران اساساً افزایش توان بازدارندگی است و این بازدارندگی را از مسیر تقابل دنبال می‌کنند. آنها هر کوتاه آمدنی را یک نوع خیانت به مسئله بازدارندگی تلقی می‌کنند. چیزهایی را می‌خواهند که خودشان نمی‌توانند به زبان بیاورند و مجبورند آن چیزها را دراین قالب بیان کنند که چرا دولت از فلان مسأله کوتاه آمده است. اینها اصلاً تمایلی هم ندارند که روی صحنه باشند.

گروه دوم از دلواپسان در حوزه به اصطلاح دور زدن  تحریم فعال هستند. افرادی که نامشان را کاسبان تحریم گذاشته‌ شده است. این‌ها کسانی هستند که تحریم برایشان منافع بیحساب و کتاب  ایجاد کرده است. اینها هم روی صحنه نمی‌آیند اما همانطور که در گفت‌وگویی با مجله شما قبلاً گفته‌ام اگر خودشان کفن نپوشند می‌توانند هزینه و معونه هزاران کفن‌پوش را تامین بکنند.

سومین گروه از دلواپسان کسانی هستند که اتفاقاً نسبت به رویکرد هسته‌ای دولت نگرانی ندارند بلکه نگرانی‌ آنها از کلیت دولت است. از نظر آنها دولت هر اقدامی در هر حوزه‌ای که بکند اقدامش نابجا است از جمله در حوزه هسته‌ای. اینها مخالفان و رقبای سیاسی دولت محسوب می‌شوند و بسیار خوب هم دیده می‌شوند.

گروه چهارم کسانی هستند که نسبت به عاقبت‌اندیشی و تدبیر این دولت تردید دارند چرا که طرف مقابل را بسیار قوی، زیرک و حیله‌گر و طرف خودی را ضعیف و ظریف و ساده تصویر میکنند. آنها جنگ آشکار را راحت‌تر برمی‌تابند تا لبخند و قدم زدن را. آنها تجربه نظامی خود را از تجربه دیپلماتیک دیگران بالاتر ارزش‌گذاری می‌کنند. من این چهار گروه را به عنوان دلواپسان شناسایی می‌کنم.»

حسامالدین آشنا سپس راهکار مقابله با هر گروه از دلواپسان را تشریح میکند:

«رقیبان سیاسی دولت همان‌هایی هستند که دولت در سطح رسانه‌ها با آنها مواجه است. دولت برای مواجهه با آنها فعالیت رسانه‌ای می‌کند. اگر مناظره‌ای و بحثی است دولت هم نماینده دارد و با آنها حرف می‌زند. مواجهه با گروه دوم مواجهه‌ای ساختاری است؛ مثل مبارزه با فساد و حذف لحاف ملایی به اسم تحریم. لحاف که برداشته ‌شود دیگر موضوعی برای این گروه از دلواپسان نمی‌ماند. جای بحث با گروه اول از دلواپسان هم در اندیشکده‌ها، شوراها و محافل سیاستی و مجامع تصمیم‌سازی است. گروه چهارم هم باید توسط فرماندهی عالی خود توجیه شوند. پس حرف من این است که دولت در هر سه حوزه کار خود را انجام می‌دهد.»

از این گونهشناسی چند نکته حاصل میشود:

-           تلاش میشود تا همه دلواپسان یک گروه، یعنی آنها که طرف مذاکره را قوی و حیلهگر میدانند و هوشیاری مذاکرهکنندگان ایرانی را خواستار هستند، جلوه داده شوند و منافع متکثر و متفاوت آنها به چشم نیاید.

-          تلاش میشود تا ماهیت جناحی و سیاسی دلواپسی، در پس نقابی از نگرانی ملی، پوشانده شود. بنابراین واژه «مردم» به کرّات استفاده میشود و حتی برخی که سالهاست آروز دارند کاش بشود مصدق را از تاریخ ایران پاک کرد، امروز مقایسه ظریف و مصدق را نادرست خوانده و استکبارستیزی و بیاعتمادی مصدق به مذاکره را به رخ ظریف و دولت میکشند. هدف وسیله را توجیه میکند.

-          فقط برخی از دلواپسان را میتوان از طریق اجماعسازی در سطوح کلان قدرت به تمکین در برابر تصمیم کلیت نظام سیاسی واداشت، آنها که فرمانده عالیرتبه دارند.

-          آلترناتیوهایی که دلواپسان به جای مذاکره پیش مینهند از تداوم وضع موجود تا رویارویی نظامی متغیر است. هیچ کدام از آلترناتیوهای ایشان، بهبود وضع موجود را نوید نمیدهد.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۴
محمد فاضلی

سرورهای بلاگفا قریب یک ماه است که از کار افتادهاند و انتظار برای رفع خرابی آنها بیفایده بود. یک ماه، در دنیایی که لحظهها مهماند، زمان زیادی است. بنابراین تصمیم به مهاجرت گرفتم، از بلاگفا به بیان. ظاهراً امکانات بهتری هم دارد. امیدوارم تجربه بلاگفا در اینجا تکرار نشود. باز هم درباره ایران خواهم نوشت، بالاخص حالا که شواهد و بررسیها هم نشان میدهد وبلاگ نوشتن اثری بیش از مقاله علمی-پژوهشی نوشتن دارد. اینجا را ببینید. 

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۲
محمد فاضلی