این متن روز 17 بهمن 1394 در مجله صدا منتشر شده است.
------------------------------------------------------------------------------------------
شورای
نگهبان هنوز فهرست نهایی کاندیداهای انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را
اعلام نکرده و معلوم نیست تلاشهای در حال انجام برای افزایش تعداد تأییدشدگان به
کجا بینجامد. شواهد و قرائن گذشته نشان میدهد حدود 15 تا 20 درصد ممکن است بر
تعداد تأییدشدهها افزوده شود. اما نتیجه هر چه باشد، راهبرد کسانی که مایلاند
کشور بهتر اداره شود، میتواند تغییر نکند.
من تعمداً از عبارتهایی نظیر اصلاحطلب یا اصولگرا
استفاده نمیکنم و ترجیح میدهم درباره کسانی حرف بزنم که مایلاند کشور در ابعاد
مختلف بهتر اداره شده و از منابع آن برای توسعه پایدارتری بهره گرفته شود. این
چنین افرادی را میتوان در افرادی با همه گرایشهای سیاسی یافت. من تصور میکنم
حتی کسانی هستند که به اذعان رهبری نظام، علقهای به نظام جمهوری اسلامی ندارند
اما مایلاند ایران کشوری پررونقتر، دارای محیطزیست پایدارتر، حائز اقتداری
افزونتر در جهان، و همه مطلوبهای دیگر باشد. از طرفی، در هر دو جناح اصولگرا و
اصلاحطلب، فراوان میتوان افرادی را یافت که به وقتش، کاری برای بهتر اداره شدن کشور
انجام ندادهاند و هزینه تصمیمهای غلط، نفعطلبیها و نادانیهایشان بر این کشور
تحمیل کردهاند. بنابراین، ظرف اصلاحطلبی و اصولگرایی، نمیتواند مظروف «بهتر
شدن اداره کشور» را به تمام و کمال در خود جای دهد.
اگر «بهتر اداره شدن کشور» مد نظر باشد، باید به شرایط
ساختاری «اداره کردن بهتر» نظر داشت. این شرایط ساختاری در فرایندی تاریخی پدید میآید
که لحظههای انتخابات، فقط یکی از لحظات آن است. تصمیمگیری درخصوص مشارکت یا عدم
مشارکت در انتخابات، و چگونه تفسیر کردن فرایند و نتایج انتخابات، باید معطوف به
فرایندهای منجر به تنظیم فاصله از شرایط «بهتر اداره شدن کشور» صورت گیرد.
انتخابات فرایندی است که نیروهای اجتماعی از مدتها قبل در پی برساختن آن هستند،
در روزی خاص حاصل تلاشهایشان را شاهد خواهند بود، و پس از آن دوباره تلاش میکنند
تا محصول خلق شده را تقویتکرده، تغییر دهند یا به سمت و سوی خاصی برانند.
بنابراین، هر راهبردی در قبال انتخابات باید معطوف به این فرایند باشد.
اما انتخابات بر بستر سیاست داخلی، شرایط منطقهای، چشماندازهای
تغییرات اجتماعی، و داشتن برآوردی از نیروهای در حال تکوین خلق میشود. مناسب است
که در اینجا از موضع نظری پل پیرسون درخصوص نهادهای سیاسی (پیرسون، 1393) استفاده
کنم. پیرسون در تحلیل نهادهای سیاسی، دو رویکرد را در برابر هم قرار میدهد:
کارکردگرایی کنشگرمحور و تحول نهادی.
خلاصه دیدگاه کارکردگرایی کنشگرمحور آن است که نهادها از آن
جهت ایجاد میشوند که انتخابهای افراد و کنشگرانی جمعی، متضمن منافعی است که در
قالب طراحیهای نهادی جلوهگر میشود (ص. 183). این رویکرد، مبتنی بر نظریه انتخاب
عاقلانه، کنشگران را طراح نهادها تلقی میکند و بر انتخاب شدن نهادها توسط کنشگران
تأکید دارد. خلاصه سخن این است که کنشگران صاحب قدرت، نهادها را به شکل خاصی
انتخاب کرده و مطابق منافع خود میسازند. پیرسون به تفصیل نشان میدهد که این
رویکرد چه نواقصی دارد از جمله اینکه کنشگران را بسیار بلندمدتنگر، دارای
ترجیحات یکسان و بسیار ابزاری تلقی میکند و از تغییر در محیطهای اجتماعی گستردهتر
غفلت مینماید. (همان، فصل 4)
رویکرد تحول نهادی که پیرسون بر آن تأکید دارد، تحول نهادها
را به عوض انتخاب آنها مد نظر دارد. اگر نهادهای سیاسی – نظیر مجلس – را از منظر
تحول نهادی بنگریم، باید تحول آنها در مسیر زمان را از زاویه بزنگاههای مهم، نقش
گروههای حاشیهای در تولید تغییر نهادی، مقاومتهای نهادی، بازخوردهای مثبت، و
بسیاری عوامل دیگر دید که نهایتاً سبب میشوند آرایش نهادی و ویژگیهای نهادها آن
گونهای نباشد که کنشگران قدرتمند میخواستهاند. (همان، فصل 5)
من تصور میکنم رویکرد پیرسون درخصوص انتخاباتهای اسفندماه
بسیار روشنگر است. فرض میکنیم صاحبان قدرتهای وتویی تصمیم گرفتهاند مشارکت را
محدود کنند و در بدبینانهترین قرائت، ترکیب خاصی را راهی مجلسین نمایند. اما
مسأله این است که تعیین همه شرایط در دست این گروههای قدرتمند نیست. احتمالهای
زیادی در میان است:
-
ممکن است حذف
برخی کاندیداها به منسجمشدن و خودبهخود حل شدن مسأله اجماع بین تحولخواهان کمک
کرده باشد.
-
برخی از
کاندیداها افراد ناشناختهای هستند که ظرفیتهای زیادی نیز دارند، فقط قبلاً در
جریانهای سیاسی و حزبی مشارکت نداشتهاند و به محض ورود به مجلس شورای اسلامی،
مسیرهایی متفاوت از خواستههای کنشگران قدرتمند را رقم بزنند.
-
شاید رد صلاحیتها
به شکلگیری نسل جدیدی از سیاستمداران ایرانی بینجامد. شاید فقط پیرترها حذف شدهاند
و گردش نخبگانی که در مسیری عادی دشوار شده است، در این بزنگاه تاریخی میسر شود.
ممکن است فکرهای جدیدی در راه باشند.
-
ممکن است انتخاب
افراد جدید، بخشهایی از جامعه را که همواره زیر سایه معدودی چهرههای شناختهشده
از سیاست برکنار مانده بود، وارد عرصه سیاست کند.
-
ساختار روابط بینالملل
و بالاخص جایگاه ایران در این نظام، شرایط منطقهای و جریانهای اجتماعی که برخی
از آنها را محسن رنانی در نامهاش به شورای نگهبان برشمرده است، به علاوه تغییرات
اجتماعی گسترده در ارزشها و نگرشهای ایرانیان و سبک زندگی آنها، شرایط متفاوتی
ایجاد خواهند کرد که متضمن فرصتها و تهدیدهای گوناگونی هستند.
شرایط متحول و متضمن تحول نهادی را میتوان در انتخابات
خرداد 1392 مشاهده کرد. تصور کردن انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری در شرایط
حضور دولت دهم و مجلس نهم، بعد از رخدادهای سال 1388 دشوار بود. اما شرایط به گونهای
رقم خورد که دولتی میانهرو شکل گرفت. بر همین اساس معتقدم رویکرد به انتخابات
اسفندماه 1394 نیز میتوان ملهم از ظرفیتهای تحول نهادی باشد.
اگر تحول نهادی را چارچوبی برای تحلیل مسائل انتخابات
اسفندماه در نظر بگیریم، همه آنها که مایلاند ایران بهتر اداره شود، میتوانند به
چند چیز نظر داشته باشند:
1.
رویکرد بیشینه
کردن حداقلها: بهبودخواهان میتوانند برای آنکه بیشترین تعداد از نیروهای
خواستار رویکردهای اصلاحگر را به مجلس بفرستند.
2.
تقویت مطالبه
اجتماعی فراگیر برای اصلاحات: منظور از اصلاحات، یک جناح سیاسی نیست، بلکه مجموعهای
از تصمیمگیریها و انجام اقدامات برای بهتر اداره شدن کشور است. این مطالبه
اجتماعی باید معطوف به تغییر سیاستهای اداره کشور باشد. ایران دیگر نمیتواند با
رویکردهای گذشته به منابع، محیط زیست، اقتصاد و فرهنگ اداره شود. اصلاحطلبان و
اصولگرایان به جهات مختلف سیاستهایی مشابه اعمال کردهاند و آنچه اکنون پیش روی
ماست، حاصل تغییر آدمها و جناحها، اما ثبات سیاستهاست. کارنامه سیاستها – و نه
البته افراد – درخشان نیست و این از آن جهت است که ساختار سیاستگذاری، اجرا و
نظارت و پایش، هیچگاه شاهد تغییراتی کارآمدساز نبوده است. البته نسبت رویکرد جناحها
و افراد با اقدامات لازم برای بهبود وضعیت، یکسان نیست.
3.
گفتمانسازی برای
تغییر: آنها که مایلاند کشور بهتر اداره شود، باید گفتمانهای جدیدی بسازند.
پوپولیسم ساختاری پنهان در پس اکثریت قاطع سیاستهای گذشته، هنوز به اندازه کافی
افشا نشده است. هنوز گفتمانهایی که مولد بحرانهای فعلی هستند در پس انگها و رنگهای
سیاسی پنهان شده و از ورود به عرصه گفتوگو میهراسند. واقعیت آن است که واژهها
معنای خود در جهت بهبود در اداره شدن کشور را از دست دادهاند. ارزشها، توسعه، سازندگی،
عدالت، مهرورزی، تدبیر و بسیاری واژههای دیگر برای اکثریتی هیچ معنای مشخصی
ندارند. گفتمانهایی باید خلق شوند که بازنگری در فرایند طیشده را هدف قرار دهند.
4.
تأکید بر چگونه
اداره شدن: سؤالی که تاکنون مطرح بوده بیشتر بر «اداره کردن توسط چه کسی» تأکید
کرده است، اما باید بر «چگونه اداره کردن» تأکید کرد.
از موضع چهار رویکرد فوق، میتوان نسبت به همه گذشته
رویکردی انتقادی داشت، فراجناحی بود، و به ثبات اهمیت داد. بهتر اداره کردن کشور
در شرایط ثبات امکانپذیر است. ثبات نسبی پس از ظهور چشمانداز امیدوارکنندهتر
ناشی از اجراییشدن برجام، پرسش از چگونگی و کیفیت سرمایهگذاری را پیش میکشد و
چون و چرا درباره میزان سازگاری شرایط فعلی با ملزومات توسعه را برمیانگیزد، اما
در شرایط بیثباتی و رادیکالیسم بین سالهای 1384 تا 1392 چنین پرسشهایی طرفدار
ندارند.
من تصور میکنم میتوان بر بنیان رویکردی تحولگرایانه به
انتخابات اسفند 1394، امید داشتن به سازوکارهای تغییر که به شدت در ایران فعال
هستند، ضرورت تشدید ثبات و تقویت عقلانیت، رویکردی فعالانه و مشارکتجویانه به
انتخابات اسفند 1394 داشت. پیروزی حسن روحانی در انتخابات 1392 توقعات را افزایش
داده است، اما بهتر است فضای یأسآلود سالهای 1388 تا 1392، شوک ناشی از رد
صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی، و شرایط روحی ناشی از طراحی صورت گرفته برای انتخابات
سال 1392 را به یاد بیاوریم و آمارهای ناامیدکننده نظرسنجیها در فاصله اسفند 1391
تا 20 خرداد 1392 را مرور کنیم. آن روزها شرایط بدتر و ناامیدکنندهتر بود. ما
گذشته را زود از یاد نبریم و امیدوارانه به ظرفیتها بنگریم.
دموکراسی مطلوبی است که تحقق آن حوصله آدم را سر میبرد،
اما این مطلوب آن قدر دلکش است که میتوان به انتظارش چند دهه صبر و تلاش کرد.
انتخابات درونحزبی در آمریکا در ایالت آیوا شاید الهامبخش باشد. دموکراسی آمریکا
پس از آنکه از پی بیش از دو قرن، یک سیاهپوست را بر مسند ریاست جمهوری نشاند،
اکنون یک چپگرای متفاوت را در فاصلهای نزدیک به هیلاری کلینتون قرار داده است.
آنچه برای برنی سندرز رقم خورده است، درسآموز است.
آخرین کلام را به دو نقل قول اختصاص میدهم. آدام فرگوسن مینویسد:
«ملتها بر مؤسساتی تکیه میکنند که در واقع، حاصل کنش انساناند، اما نه تحقق هر
طراحی انسانی. ... اگر کرامول گفت: انسان هیچگاه بیش از هنگامی که نمیداند به
کجا میرود اوج نمیگیرد؛ این گفته بیشتر درخصوص جوامع دلالت دارد زیرا مردم زمانی
بزرگترین انقلابات را پدید میآورند که قصد انجام هیچ تغییری را ندارند.» چارلز تیلی
هم گفته است «مردم واقعاً دموکراسی را میسازند، ... اما واژه ساختن فحوای گمراهکننده
نقشه و طرح را در خود دارد، حال آنکه شکلگیری و فروپاشی رژیمهای دموکراتیک در
چندصد سال گذشته، بیشتر به تحول خودانگیخته یک شهر شباهت داشته است تا ساختن بنایی
عظیم.» (به نقل از پیرسون، 1393، ص. 181) برخی بیش از هر زمان دیگری از طرحها و
نقشهها برای تغییر سخن میگویند و هشدار میدهند، اما مردم وقتی واقعاً قصد
ندارند کار خیلی بزرگی انجام دهند، تغییرات عظیمی ایجاد میکنند. انتخابات اسفند
94 میتواند شاهد مشارکت دهها میلیون ایرانی باشد که کار خاصی غیر از انتخاب کردن
بهترینها از میان حداقلها انجام نخواهند داد. اگر این گونه به انتخابات بنگریم،
صندوق رأی فقط یک لحظه از فرایندی طولانی است.
منابع
پیرسون،
پل. (1393) سیاست در بستر زمان: تاریخ، نهادها و تحلیل اجتماعی. ترجمه محمد فاضلی.
نشر نی.