دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

محمود احمدی‌نژاد در اهواز یک عبارت 136 کلمه‌ای گفته است که اگر آموزش عوام‌فریبی و پوپولیسم دانشگاه اختصاصی داشت، شایسته بود این عبارت را بر سر در این دانشگاه با خط نستعلیق بنویسند. یک مقاله مفصل در شرح این عبارت می‌توان نوشت اما من به قدر یک یادداشت تلگرامی به آن می‌پردازیم. وی گفته است: «سالانه 5 میلیارد متر  مکعب آب به دریای مازندران می‌ریزد، گفتیم 500 میلیونش را می‌آوریم به کویر مرکزی ایران، یک مقدار هم از خلیج فارس و دریای عمان می‌آوریم. این طرح را که مطالعه کرده بودیم گذاشتند کنار و گفتند به ضرر محیط زیست است! بالاخره همه جا آب نیاز دارد. آب در کشور هست اما استفاده نمی‌کنند. این پروژه را متوقف می‌کنید و بعد می‌روید به مردم فشار می‌آورید، آب این منطقه را به جای دیگر منتقل می‌کنید، هم اینجا را محروم می‌کنید و هم آنجا را. می‌خواهید بین مردم درگیری درست کنید؟ سرزمین ما کم ثروت دارد؟ کم امکانات و وسعت دارد؟ به خدا همه چیز هست. دعای ما این است که خدایا افرادی برای این کشور بگمار که به جای انحصار ثروت در دست چند نفر، آن را بین کل ملت تقسیم کنند.»

1.     محمود احمدی‌نژاد اولین تکنیکی که به‌کار می‌بندد ساده‌سازی کردن مسأله است. عبارت «گفتیم 500 میلیونش را می‌آوریم به کویر مرکزی ایران، یک مقدار هم از خلیج فارس و دریای عمان می‌آوریم.» چنان ساده بیان می‌شود گویی موضوع انتقال 500 کیلو سیب‌زمینی از مازندران به کویر مرکزی است. بد نیست خواننده بداند که پروژه‌های انتقال آب علاوه بر عوارض محیط‌زیستی، اجتماعی و سیاسی، از هزینه‌بردارترین پروژه‌های سازه‌ای هستند و برای مثال برآورد حداقلی برای انتقال 200 میلیون مترمکعب آب دریای خزر به سمنان (و نه 500 میلیون متر مکعب) حدود 6000 میلیارد تومان است؛ و همان «یک مقدار از خلیج فارس و دریای عمان» که ایشان فرموده‌اند طی دو پروژه طراحی شده که حداقل برآورد برای انجام هر یک از آن‌ها 3500 میلیارد تومان است. محمود احمدی‌نژاد در نهایت ساده‌سازی از 13 هزار میلیارد تومان پروژه سخن گفته است که برآورد اولیه هستند و با توجه به طول کشیدن پروژه‌ها در ایران و ساختار سازمان‌های برآوردکننده آن‌ها، رقم واقعی بیشتر از این‌هاست.  

2.     محمود احمدی‌نژاد سپس می‌گوید «این طرح را که مطالعه کرده بودیم گذاشتند کنار و گفتند به ضرر محیط زیست است!» مطالعات محیط‌زیستی انتقال آب از دریای مازندران به سمنان و کویر مرکزی توسط طرفداران اجرای این پروژه در دولت یازدهم و علی‌رغم همه مخالفت‌ها با این پروژه انجام شد و هنوز به تأیید سازمان حفاظت محیط زیست نرسیده است و به عبارتی هیچ مطالعه‌ جدی درباره این پروژه در زمان دولت محمود احمدی‌نژاد انجام نشده بود.

3.     محمود احمدی‌نژاد از عبارت «آب در کشور هست اما استفاده نمی‌کنند» استفاده می‌کند و به یکباره بر «مدیریت تقاضا» به عنوان بنیادی‌ترین راهکار مدیریت بحران منابع آب در ایران را فاتحه می‌خواند. احمدی‌نژاد از همان تکنیکی استفاده می‌کند که در سال 1384 استفاده کرد و هشت سال بعدی را نیز بر پشت همین تکنیک از قدرت سواری گرفت. او یک بار منابع نفت را هدف گرفت و مدعی شد کسانی نمی‌گذارند نفت بر سر سفره مردم بنشیند و این بار حیات تمدنی ایران را با هدف گرفتن منابع آب و کشیدن مناقشه به این عرصه، هدف می‌گیرد.

4.     احمدی‌نژاد بار دیگر همه متخصصان را به هیچ می‌انگارد و مدعی می‌شود «آب در کشور هست» و اصلاً توجه نمی‌کند که چند سال است صدها متخصص این کشور با آمار و ارقام، شواهد و مدارک نشان داده‌اند که کشور در بحران منابع آب است و باید مدیریت تقاضا صورت گیرد. وی بی‌توجه به همه این‌ها بر طبل افزایش توقعات می‌کوبد.

5.     احمدی‌نژاد هیچ نکته‌ای درباره ایده‌های جایگزین انتقال آب نمی‌گوید. او اصلاً درباره روش‌های جایگزین انتقال آب و هزینه آن‌ها در مقایسه با هزینه انتقال آب چیزی نمی‌گوید. او درباره هزینه بسیار کمتر 10 تا 20 درصد کاهش مصرف آب در سمنان و سایر مناطق کم‌آب هیچ چیز نمی‌گوید، و در قبال منفعت شرکت‌های انتقال‌دهنده آب نیز ساکت است.

ذات این تفکر ساده‌ساز خطرناک است. تفکری که درباره 13000 میلیارد تومان پروژه به این سادگی حرف می‌زند، از مفید بودن این پروژه بدون انجام مطالعات آن سخن می‌گوید، کل مطالعات و ایده‌های متخصصان آب کشور درباره بحران آب را نادیده می‌گیرد و توده‌ها را تحریک می‌کند خطرناک است. احمدی‌نژاد فرد نیست، نماینده تفکر خطرناک ساده‌ساز، عوام‌فریب و پوپولیست است.

(اگر با ایده‌های این متن موافق هستید، آن‌را برای دیگران هم ارسال کنید.)

@fazeli_mohammad

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۱۴
محمد فاضلی

می‌گویند اولین مدل ذرت‌ بو داده که وارد ایران شد متعلق به کمپانی انگلیسی چسترفیلد بود و مردم با ساده‌سازی کلمه «چسفیل» را برای ذرت بو داده ساختند. واژه انگلیسی پاپ‌کورن امروز بیشتر برای این خوراکی به‌کار گرفته می‌شود. پاپ‌کورن یا چسفیل، چند خاصیت جالب دارد. پاپ‌کورن را می‌شود برای سرگرمی خورد، حتی سیری مصنوعی هم ایجاد می‌کند، و می‌شود حجم زیادی از آن‌را هم خورد، اما پاپ‌کورن هیچ وقت یک وعده غذا نمی‌شود؛ هیچ عاقلی را نمی‌بینید که قوت و غذایش را با بر اساس پاپ‌کورن تنظیم کند، بالاخص اگر کسی قصد داشته باشد کوهنوردی کند یا خود را برای انجام یک روز سخت کاری آماده نماید، کوله‌پشتی‌ای خود را از پاپ‌کورن پر نمی‌کند.

مردم برای کوهنوردی تفریحی هم به پاپ‌کورن اعتماد نمی‌کنند، اما سیاسمتدارانی هستند که برای اداره کشوری با ده‌ها و صدها مشکل بزرگ و پیچیده، حرف‌هایی می‌زنند که به‌واقع می‌توان آن‌ها را «گفتارهای پاپ‌کورنی» نامید. منظورم جملات و عباراتی است که در نگاه اول خوراک سیاسی به نظر می‌آیند و حتی شنونده درست مثل آدمی که چسفیل می‌خورد، لذت می‌برد، به وجد می‌آید و ولعی دارد که تند تند شمار بیشتری از این چسفیل‌های گفتاری را ببلعد، اما به مدد این گفتارها هیچ مسأله‌ای را نمی‌توان حل کرد. پاپ‌کورن را می‌شود دور همی خورد، گپ زد، فیلم دید و زمین و زمان را به هم بافت، اما دست آخر یکی می‌پرسد: «حال شام چی داریم؟» گفتارهای سیاسی چسفیلی هم همین گونه هستند. بگذارید شماری از این‌ها را که از میان عبارات یکی از کاندیداهای احتمالی این روزها عیناً انتخاب کرده‌ام برای شما ردیف کنم. پیشاپیش بگویم که گزینش عبارات او فقط از آن جهت است که کانال رسمی تلگرامی دارد و من عضو این کانال هستم و هر روز گفتارهایش را دنبال می‌کنم، والا عمده سیاستمداران از همین جنس سخنان می‌گویند و اتفاقاً ایام انتخابات است و زین پس بسته‌ بسته چسفیل سیاسی تحویل ما می‌دهند.

من 17 عبارت برگزیده‌ام و از شما می‌خواهم همه این عبارات را تا انتها بخوانید زیرا جمعاً 581 کلمه است (با آن‌چه خودم در پرانتزها به این عبارات افزوده‌ام) و حدود 5 دقیقه برای خواندن آن‌ها نیاز دارید. شما وقتی عبارات را خواندید و به انتها رسیدید، سعی کنید بر اساس همین گفته‌ها به دو سؤال کلی و یک سؤال دقیق تخصصی که در انتهای عبارات آورده‌ام، پاسخ دهید. اول عبارات منتخب:

1.     برخی ژنرال‌هایی که 37 سال پیش مهندس بوده‌اند، امروز به تجار بین‌المللی تبدیل شده‌اند و پهنه کشور کرکره مغازه آن‌ها شده است.

2.     نگاه تردیدآمیز دولت به توان داخلی و متخصصین جوان این ملت بزرگ و حماسی، موجب سرخوردگی سرمایه‌های انسانی کشور شده است. (نگاه غیرتردیدآمیز چیست؟ مگر دولت‌های نهم و دهم مدعی نگاه غیرتردیدآمیز نبودند؟)

3.     ایران جوان و جوانان ایران چشم در راه یکدیگرند و اکنون زمان آن فرارسیده تا جوان‌سازی ساختار مدیریت شهرها و روستاها با بهره‌مندی از افکار، برنامه‌ها و نیروی علمی و متخصص جوان انقلابی در دستور کار قرار گیرد. (مگر تا حالا کسی مدعی برنامه، نیروی غیرعلمی و کار غیرانقلابی بوده است؟)

4.     ما بانک زدیم یار شاطر باشد، بار خاطر شد. (بانکی که یار شاطر باشد چگونه بانکی است؟)

5.     دولت را تبدیل به وزارت کار کشور چین کرده‌اند. ... ایران یکی از بالاترین تعرفه‌های دنیا را بر واردات کالاها دارد. (دولتی که تعرفه وارداتش بالا نباشد و وزارت کار چین هم نباشد چگونه دولتی است؟)

6.     محیط زیست کشور در مناطق ساحلی و دریایی چه از حیث مدیریتی و چه از حیث امکانات، نیازمند تجدید قوا و توجه بیشتر است. (تجدید قوای مدیریتی چیست؟)

7.     یکی از ضرورت‌های کشورمان در راستای حل معضلات زیست‌محیطی این است که برای نیل به رشد و توسعه اقتصادی، در درجه اول نگرشی سیستمی به سیاست‌های اقتصادی و زیست‌محیطی دولت داشته باشیم و این دو را جدا از هم تصور نکنیم. (نگرش سیستمی چیست؟ چگونه محقق می‌شود؟)

8.     عده‌ای دچار خودمجرب‌پنداری شده‌اند. اشتباه می‌کنند30 سال یک تجربه را تکرار کردند. تکرار تجربه شکست‌خورده نشان کم‌خردی است. (تجربه شکست‌خورده 30 ساله کدام است؟ راه جدید چیست؟)

9.     هر فرد و جریانی که سکان اجرایی کشور را در دست بگیرد، باید متعهد باشد سیستم مالیاتی دقیق و منظمی داشته باشد و اخذ مالیات عادلانه از ثروتمندان را جدی بگیرد. (مشخصات سیستم مالیاتی دقیق چیست؟ دولت‌های قبلی چرا در ایجاد چنین سیستمی شکست خورده‌اند؟)

10. بهره‌وری پایین در صنایع، یکی از زمینه های معضلات اقتصادی است. باید برای بهبود بهره‌وری فکر اساسی شود. (آن فکر چیست؟ ملزومات اجرای آن چیست؟)

11. اکتفا به فروش نفت برای حل معضل رکود اشتباه است. حل معضل رکود، نیازمند زنجیره‌ای از اقدامات است که برطرف کردن موانع کسب و کار یکی از حلقات آن است. (آن زنجیره اقدامات چیست؟)

12. قطعاً یکی از اولویت‌ها و محورهای کلیدی در طرح اصلاح اقتصادی در کشور، اصلاح عملکرد نظام بانکی است. (اصلاح نظام بانکی چیست؟ مشخصات آن چیست؟)

13. وضعیت مدیریت فعلی کشور کاملا منطبق بر الگوی تعمیق بی‌تفاوتی است. (الگوی فعلی مدیریت کشور چیست؟ تعمیق بی‌تفاوتی چه معنایی دارد؟ راه تغییر چیست؟)

14. دولت با سیستم خسته خود مزاحمتی ایجاد نکند، ما مردم می‌دانیم چگونه در عرصه اقتصاد عمل کنیم. (دولت چه مزاحمتی ایجاد می‌کند؟ ما مردم چه چیزی را می‌دانیم؟ مثلا ما مردم آیا می‌دانیم که چگونه باید بازار محصولات نساجی تولید ایران در منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا را گسترش داد؟)

15. نرم‌افزار فکری برخی از مدیران ارشد متناسب با اداره یک کشور وابسته و مستعمره هم نیست چه برسد به یک کشوری چون ایران که دارای توانمندی‌های خیره‌کننده در فناوری‌های پیشرفته است. (این نرم‌افزار فکری مدیران چه مشخصاتی دارد؟ نسبت آن با مستعمره چیست؟)

16. مسئول بودن مسئولان یعنی فرصت‌های کشور را برابر توزیع کردن. (معنای فرصت برابر توزیع کردن چیست؟ آیا یارانه یکسان فرصت برابر است؟ معنای این جمله در توزیع اعتبارات بانکی یا مشاغل یا آموزش چیست؟)

17. برجام محک ساده‌لوحی برخی شده است. تاریخ را خوب نظاره کنیم، فاصله ابوموسی اشعری شدن تا مالک اشتر شدن بسیار کم است.

 

سه سؤال

سؤال اول: آیا راننده‌های تاکسی، مردم عادی، فروشنده سوپر مارکت کوچه خاله‌ام اینا، و فامیلمون که دیروز عیددیدنی به خانه ما آمده بود همین حرف‌ها را نمی‌گفت؟

سؤال دوم: کشور را اگر بخواهیم بر بنیان این حرف‌ها اداره کنیم، باید چه اقدامی انجام دهیم؟

سؤال سوم: «بر اساس برخی آمار تا پایان خرداد 1395 مجموع بدهی‌های دولت و شرکت‌های دولتی حدود 470 هزار میلیارد تومان که سهم دولت 233 هزار میلیارد تومان و سهم شرکت‌های دولتی 236 هزار میلیارد تومان است. حدود نیمی از میزان بدهی دولت با مبلغ 101 هزار میلیارد تومان مربوط به بدهی به مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی است و بیش از نیمی از بدهی شرکت‌های دولتی به بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری با رقم 126 هزار میلیارد تومان است. بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری با 210 هزار میلیارد تومان بزرگ‌ترین طلبکار بخش دولتی است.» آینده خروج از رکود، افزایش اشتغال، تأمین مالی بنگاه‌ها و بسیاری مسائل مهم دیگر هم به ساماندهی وضعیت بانک‌ها بستگی دارد. دولت آینده برای مدیریت و پرداخت این میزان بدهی (که تقریباً معادل 10 سال کل یارانه‌های پرداختی به مردم است) چه باید بکند؟

 

آن 17 عبارت که نقل کردم، پاپ‌کورن یا چسفیل سیاسی‌اند از آن جهت که بر اساس آن‌ها، پاسخ سؤال مثبت است، پاسخ سؤال دوم هم این است که بر اساس چنین عباراتی، دستمان به هیچ اقدام معناداری برای اداره کشور بند نمی‌شود. این گونه عبارات در قبال سؤال سوم و سؤالاتی از این دست که در ایران امروز شمارشان از شماره بیرون است، هیچ برای گفتن ندارند.

این پاپ‌کورن‌های سیاسی و چسفیل‌های سیاستی برای سرگرم کردن ملت خوبند، برای تئاتر مردم‌دوستی بازی کردن بهتر هم هستند، برای هورا کشیدن و معرکه‌گیری انتخاباتی هم حرف ندارند، اما هیچ تصمیم درست و حل مسأله‌ای از آن‌ها برنمی‌آید. هیچ عاقلی با یک کوله‌پشتی پاپ‌کورن راهی کوه‌های شمال شهر تهران هم نمی‌شود چه رسد به فتح دماوند. اصولگرا و اصلاح‌طلب، اعتدالی و تندرو، دلواپس و امیدوار؛ تا 29 اردیبهشت 1396 حرف‌های زیادی خواهند گفت که شمار بسیاری از آن‌ها چیزی جز پاپ‌کورن‌های سیاسی نیست. حواس‌مان جمع باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۱۲
محمد فاضلی

محمود احمدی‌نژاد در حسینیه‌ای در اهواز دوباره خود را خادم و برادر کوچک مردم خواند و گفت « بشر در طول هزاران سال در زمستان تفرقه، جهل، سلطه انسان‌های فاسد، فرعون‌ها، طاغوت‌ها و بت‌پرست‌ها گذران زندگی کرده است و فرصت‌طلب‌ها، نگذاشته‌اند بشر آن چنان که باید طعم لطف خدا و بهار زندگی را بچشد.» همه آن‌چه گفته چیزی از جنس «سیاست پاپ‌کورنی» است که در پست‌های پیشین به آن پرداخته‌ام. برخی شاید بگویند پرداختن به حرف‌های این مرد ارزش ندارد، اما این گونه نیست. او هشت سال به این سرزمین و مردمانش خسارت زده است و هنوز ظرفیت زیادی برای این کار دارد. من قصد دارم خیلی کوتاه نشان دهم آن‌چه او در جریان طرح هدفمندی یارانه‌ها انجام داد، چگونه با نص صریح قانون تعارض داشت و چگونه اداره کشور را با چالشی بزرگ مواجه کرد و به همان فقرایی خسارت وارد کرد که امروز دوباره به تحریک ایشان امید بسته است.

قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی که در خرداد 1383 به تأیید شورای نگهبان رسیده، عطف به اصول 29 و 21 قانون اساسی، در راستای توسعه عدالت اجتماعی و حمایت از همه افراد کشور است و ساماندهی نظام حمایت اجتماعی کشور عمده‌ترین هدف آن است و بدین معنا بازنشستگان، از کارافتادگان، بیکاران، پیران، معلولان و سایر گروه‌های نیازمند حمایت - همان‌ها که محمود احمدی‌نژاد بیش از همه سنگ آن‌ها را به سینه می‌زند - گروه‌های هدف این قانون هستند.

امید می‌رفت با اجرای این قانون، نظام حمایت اجتماعی و رفاهی کشور برای حمایت از نیازمندترین و ضعیف‌ترین گروه‌های اجتماعی، ساماندهی شود، اما آن‌چه در عمل اتفاق افتاد، بر بی‌عدالتی افزود و به ضعیف‌ترین گروه‌ها آسیب رساند. مصادیق تعارض قانون و اجرای آن‌را در ادامه مشاهده کنید.

 

تعارض قانون و واقعیت

1.       ماده 11 این قانون تشکیل «وزارت رفاه و تأمین اجتماعی» را پیشنهاد می‌کند. بخش رفاه و تأمین اجتماعی به لحاظ اهمیت و هم از منظر بودجه‌ و وظایف سازمانی که قانون مذکور مشخص می‌کند به حدی بزرگ است که یک وزارتخانه مستقل باشد. برخلاف نص قانون مذکور، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت محمود احمدی‌نژاد تشکیل می‌شود که یک معنای آن، از بین بردن تمرکز بر سیاست‌ رفاهی و سیاست‌گذاری اجتماعی است.

2.       تبصره 1 ماده 11 تصریح می‌کند که هر گونه استفاده از منابع نظام تأمین اجتماعی، یارانه، و منابع بیمه‌ای، حمایتی و امدادی برای همه دستگاه‌های دولتی، عمومی، صندوق‌ها و نهادهای غیردولتی صرفاً از طریق راهبری کلان وزارت رفاه و تأمین اجتماعی صورت گیرد. «سازمان هدفمندی یارانه‌ها» بر خلاف این قانون، ذیل سازمان برنامه و بودجه قرار گرفت، و نهادهای دولتی و غیردولتی خارج از قلمرو چنین وزارتخانه‌ای سیاست‌های حمایتی و تأمین اجتماعی را اعمال می‌کنند. تعدد صندوق‌ها، بیمه‌ها و تعارض در سیاست‌های بیمه‌ای، آشکارا در تعارض با این قانون است. محمود احمدی‌نژاد بنیان‌گذار بخشی از این قانون‌گریزی است و برای اصلاح مسیرهای غلط گذشته نیز تلاشی نکرد.

3.       ماده 7 قانون تعادل بین منابع و مصارف صندوق‌های بیمه‌ای را تصریح کرده است. دولت‌های نهم و دهم، با همراهی مجالس، چنان مصارفی بر صندوق‌ها تحمیل کردند که بحران امروزین صندوق‌ها تا اندازه زیادی نتیجه عملکرد آن دوره است.  

4.       ماده 10 این قانون در سال 1383 تکلیف‌هایی درخصوص هدفمند کردن یارانه‌ها با استفاده از «نظام‌های اطلاعاتی جامع» از طریق کد ملی یا نظام مالیاتی مشخص می‌کند. قانون هم‌چنین صراحت دارد که «به تدریج یارانه اعطایی به خانواده‌های پردرآمد کاهش یافته یا حذف گردد، و میزان یارانه اعطایی به خانواده‌های کم‌درآمد افزایش یابد» و «منابع حاصل از حذف یا کاهش یارانه خانواده‌های پردرآمد برای تأمین منابع مورد نیاز نظام جامع تأمین اجتماعی» منظور شود. درست بر خلاف این صراحت قانونی، هدفمندی یارانه‌ها با پرداخت یکسان و غیرقانونی به همگان در سال 1389 صورت گرفت و چنان شد که بازگشت از آن مستلزم هزینه سیاسی بسیار است.

5.       ماده 9 قانون مذکور، سیاست‌های مختلفی را برای نظام تأمین اجتماعی الزامی می‌کند. ازجمله ‌تبصره ذیل ماده 9 این قانون تصریح می‌کند «با توجه به محدودیت منابع دولت در هر سه سیاست (‌کفایت، جامعیت و‌ فراگیری)، دولت موظف است سیاست‌های مرحله‌ای خود را در ضمن برنامه‌های توسعه‌کشور منظور نماید.» سؤال این است: آیا تصمیم به ساخت مسکن مهر در مقیاس چند میلیون واحد، و ارائه یارانه به همگان، مصداق‌هایی از سیاست‌های مرحله‌ای و متناسب با اهداف قانون بوده‌اند؟ یا به دلیل نبودن بانک‌های اطلاعاتی کافی و گرایش‌های پوپولیستی، خدمات به صورت غیرمرحله‌ای و غیرهدفمند ارائه شده است؟

فقدان انسجام در ساختار سازمانی نظام تأمین اجتماعی، رفاه و حمایتی کشور که امروز شاهد آن هستیم، و اثر مستقیم آن کاهش ظرفیت دولت برای رسیدگی به نیازمندترین شهروندان است، تا اندازه زیادی میراث مستقیم محمود احمدی‌نژاد و بی‌توجهی او به قانون است، یا از بی‌توجهی او به ظرفیت قانون برای اصلاح مسیرهای غلط گذشته ناشی می‌شود. حاصل این قانون‌گریزی او، و البته سکوت کثیری دیگر در مقابل قانون‌گریزی او، این است که بین 140 تا 200 هزار میلیارد تومان بودجه رفاهی و حمایت اجتماعی کشور به شکلی ناکارآمد هزینه می‌شود و دست آخر فقیرترین‌ها و نیازمندترین‌های این کشور از حمایت اجتماعی کافی برخوردار نمی‌شوند، اما ثروتمندان به شکلی ناهدفمند ماهی 45 هزار تومان یارانه را دریافت می‌کنند.

شعار عدالت‌خواهی سر دادن و خود را نوکر مردم خواندن چیزی از جنس همان «سیاست چسفیلی» است. مجری قانون بودن بهتر از نوکر مردم بودن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۹
محمد فاضلی

همه ما در خانه‌هایی زندگی می‌کنیم که گاه و بی‌گاه جایی از آن خراب می‌شود. لوله می‌ترکد، سیم‌کشی برق اتصالی می‌کند، نقاشی کردن دیوارهای خانه یا ایمن‌ساختن خانه در برابر آتش‌سوزی لازم می‌شود، و زیباسازی و دکوراسیون منزل ضرورت پیدا می‌کند. شما برای انجام این کارها به طیفی از تخصص‌ها احتیاج دارید: لوله‌کش، برقکار، متخصص ایمنی و آتش‌نشانی، نقاش ساختمانی، پرده‌دوز، نقاش، کاشی‌کار، کمدساز، کابینت‌ساز.

مردم ایران، شهرها و روستاهای ما بسیار پیچیده‌تر و پرمسأله‌تر از خانه‌های ما هستند. شهرها و روستاهای ما صدها مشکل بزرگ و کوچک دارند. من فقط ده مورد از آن‌ها را فهرست می‌کنم.

1.       شهرهای ما مشکل فقدان درآمد پایدار دارند و هزینه‌شان بیش از درآمدشان است. دخل و خرج‌شان با هم نمی‌خواند.

2.       شهرهای ما مشکل حمل و نقل عمومی دارند.

3.       شهرهای ما مشکل مدیریت زباله‌های شهری دارند.

4.       شهرهای ما مشکل آلودگی هوا دارند.

5.       شهرهای ما درگیر فساد شهری، زمین‌خواری، تخلف در ساخت‌وسازها و کاربری‌ها دارند.

6.       شهرهای ما مشکل کمبود منابع آب و هدررفت آب در شبکه‌های آب شهری.

7.       شهرهای ما با مشکل حاشیه‌نشینی درگیر هستند.

8.       شهرهای ما از نازیبایی، شهرسازی بی‌اصول، کیفیت پایین سازه‌های شهری، برنامه‌ریزی نامناسب حمل و نقل، و حاشیه‌نشینی رنج می‌برند.

9.       شهرهای ما درگیر نابرابری و بی‌عدالتی در جنوب و شمال خود هستند.

10.   شهرهای ما از عدم شفافیت درآمدها و هزینه‌ها و فساد رنج می‌برند.

مردم بزرگوار ایران، شما هیچ وقت برای ساخت و تعمیر خانه‌تان، به هیچ کشتی‌گیر، تکواندوکار، مشت‌زن، فوتبالیست، خواننده، موسیقی‌دان، فیلمساز، هنرپیشه، مدّاح، روحانی، شاعر، پزشک یا سیاستمداری تلفن نمی‌کنید. شما حتی تعمیر دستشویی منزل‌تان را هم به این افراد نمی‌سپارید، پس چگونه حاضر می‌شوید تصمیم‌گیری درباره اداره شهرتا و روستای خود را که بسیار پیچیده‌تر، بزرگ‌تر و مهم‌تر از اداره خانه‌تان است به این افراد بسپارید؟

شهر و روستای شما به متخصصان شهرسازی، معماری، متخصصان اقتصاد شهری، حقوقدانان، جامعه‌شناسان، برنامه‌ریزان شهری، جغرافیای شهری، متخصصان برنامه‌ریزی حمل و نقل، محیط زیست شهری و کسانی از این دست نیاز دارد.

ارتقای کیفیت زندگی در شهرهای این سرزمین به زور بازوی کشتی‌گیرها، ناز و کرشمه بازیگرها، صدای خوش خواننده‌ها یا دوز و کلک‌های سیاستمداران و بدتر از آن فرزندان‌شان نیاز ندارد؛ شهرهای ما نیازمند ایده‌های خلاق متخصصان و سلامت و استواری ایشان بر مسیر توسعه پایدار است. مردم ایران، شهر را به اندازه خانه‌تان مهم بدانید. اداره شهر بیش از تعمیر دستشویی به تخصص نیاز دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۷
محمد فاضلی

محمود احمدینژاد سفرهای استانی خود را از امروز آغاز کرده و محور فعالیت او حمایت از حمید بقایی است و همه امید ایشان به وعده یارانه 250 هزار تومانی است. حمید بقایی اگر رد صلاحیت نشود و پا به میدان انتخابات بگذارد و با همین وعده پیروز انتخابات باشد، سابقه این جمع نشان داده است هر چند کوتاهمدت، ولی این وعده خود را به هر قیمت عملی میکنند و مسیر غلط جدیدی را بنیان مینهند که جز به فروپاشی اقتصادی و بیثباتی سیاسی نخواهد انجامید. این جماعت اما اگر تأیید صلاحیت نشوند، چنان تا زمان اعلام صلاحیتها بر آتش انتظارها و توقعات مردم میدمند که نظام سیاسی و سیاستگذاری را در برابر تناقضهای بزرگ قرار خواهند داد. سایر کاندیداها در رقابت برای کسب رأی چاره کار را در سبقت گرفتن بر ایشان در شعارهای عوامفریبانه مییابند و بار دیگر عقلانیت به محاق میرود. نظام سیاسی نیز خود را رویاروی مردمی میبیند که تصور میکنند یک منجی، عدالتخواه و آن قهرمانی که ایشان را به حق و حقوقشان میرساند، رد صلاحیت شده است.

محمود احمدینژاد و حمید بقایی بازی خطرناکی با امنیت ملی و ثبات سیاسی کشور را آغاز کردهاند. وعده 250 هزار تومان یارانه، و تحریک کردن سایر کاندیداها به مسابقه گذاشتن در ارائه چنین وعدههایی، برای کشوری که از پس ارائه 45 هزار میلیارد تومان یارانه سالیانه برنمیآید و بودجه عمرانی آن یکسوم همین مقدار است؛ برای کشوری که تازه به تورم یک رقمی رسیده و کمر اقتصاد، محیط زیست، توان فناورانه و حتی ظرفیت استراتژیک کشور زیر بار پنج دهه پوپولیسم (عوامفریبی) ساختاری خم شده است؛ برای کشوری که همه عقلایش از لزوم تصمیمهای سخت و کاربست علم و عقلانیت سخن میگویند؛ بازی خطرناک با امنیت ملی است.

اصولگرایان عاقل و علاقهمند به این نظام، و حتی آن دسته از اصولگرایانی که حداقل مایلاند دولت و کشوری باقی بماند تا بر آن حکومت کنند؛ در برابر این خیزش عوامفریبی سکوت نکنند. خطاب قرار دادن اصولگرایان بدان معنا نیست که اصلاحطلبان یا سایر دلسوزان این آب و خاک وظیفهای ندارند، اما اصولگرایان از آن جهت بیشتر مخاطب چنین پیامی هستند که بهتر است بدانند ایده «روحانی نه، به هر قیمتی» ایدهای خطرناک برای امنیت ملی و مسیر آینده کشور است؛ با حسن روحانی رقابت کنید اما با ابزار عقلانیت نه عوامفریبی و پوپولیسم. مسیری که این جماعت برگزیدهاند نه از تاک نشانی باقی میگذارد و نه از تاکنشان.

آن چهل اقتصاددان یا اقتصادخوان که به حسن روحانی نامه نوشتند و کاستیهای سیاست اقتصادی دولت را متذکر شدند، به ملت نامه بنویسند و بگویند که رئیسجمهور آینده – هر که باشد – چه کارهایی نمیتواند و نباید بکند و یکی از آنها افزودن و توزیع ناهدفمند یارانههاست. زعمای این قوم اگر به ادامه قدرت و شوکت خود نیز چشم دارند، برای مردم علاوه بر بایدها – اشتغال، تولید، مبارزه با فساد و ... – نبایدها را نیز روشن کنند.

قاعده دموکراسی آناست که محمود احمدینژاد و یارانش را نمیتوان از سخن گفتن منع کرد، اما قاعده مسئولیت و عقلانیت آن است که امروز عقلا زبان در کام نکشند و محافظهکارانه تیشه زدن بر ریشه مملکت و حکومت را نظارهگر نباشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۶
محمد فاضلی