دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظام شفافیت اطلاعات» ثبت شده است

این مطلب با عنوان «فرصت تاریخی فیش های حقوقی: مطالعه توسعه سیاسی و دموکراسی در ایران باید دو گام پیش تر برده شود» در ماهنامه «مهرنامه» مردادماه 1395 منتشر شده است.

-----------------------------------------------------------------

اصلاحات چیست؟ این سؤال حداقل از زمان ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی تا به امروز در میان بوده است. پاسخی که در دوران دولت‌های هفتم و هشتم به این سؤال داده شد، عمدتاً بر توسعه سیاسی به‌مثابه اصلی‌ترین اصلاح تأکید می‌کردند. توسعه سیاسی و دموکراسی فرایند کلانی تلقی شده که اصلاح واقعی را در بر می‌گیرد. توسعه سیاسی با شروع دولت محمود احمدی‌نژاد به قهقرا رفت و وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 جریان سیاسی حامی این دیدگاه را نیز به شدت در حاشیه قرار داد، اما خواست اصلاحات به قوت خود باقی ماند و خواسته‌ای حداقل به عمر انقلاب مشروطه در ایران است. هر چند میان اصلاح‌طلبی سیاسی و منتسب به یک گرایش و نیروی سیاسی، و اصلاح‌طلبی مد نظر عموم مردم در تأکیدات و حتی اولویت‌بندی اهداف تفاوت‌های جدی وجود دارد.

عموم مردم وقتی از اصلاح‌شدن وضع کشور سخن می‌گویند، به اصلاح در اداره کردن امور با تأکید بر بهبود وضعیت اقتصادی، کاسته شدن از میزان فساد اقتصادی و رعایت حقوق شهروندی (با مصادیق مشخص) سخن می‌گویند، اما الزاماً توسعه سیاسی را با مشخصاتی که در فاصله سال‌های 1376 تا 1384 مطرح شد در نظر ندارند. حمایت اجتماعی مردم از اصلاحات نیز به همین ترتیب تابع ادراک خودشان از آن چیزی است که اصلاحات می‌دانند. انتخاب‌های سیاسی مردم نیز دنبال کردن همان اهداف است با حداکثر گزینه‌هایی که پیش روی خود دارند.  

ادراک مردم از اصلاحات و آن‌چه هویت جریان اصلاح‌طلب را می‌سازد در رویکرد با هم تفاوت دارد. مردم به شیوه‌ای استقرایی و مصداقی درباره اصلاحات می‌اندیشند. مردم به عناصری می‌نگرند که اگر اصلاح شوند، هر کدام سبب بهبودی در زندگی ایشان شده و در نهایت کیفیت کلی زندگی را ارتقا می‌دهد. اصلاح‌طلبی با تأکید بر توسعه سیاسی، کلی‌گراست و بر متغیری معجزه‌گر تأکید دارد، متغیری که تصور می‌کند همه آن مصداق‌هایی که مردم به دنبالش هستند، با توسعه سیاسی محقق می‌شود. دموکراسی کلیدواژه بنیادین این رویکرد کل‌گراست که شفافیت، بهبود عملکرد اقتصادی، اصلاحات در حکمرانی و سایر مطالبات حداقل یکصد سال گذشته را محقق می‌کند. من عمیقاً با این گزاره موافقم که دموکراتیک‌تر شدن ظرفیت‌هایی برای تحقق مطالبات ناظر بر اصلاح عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی را داراست، اما مطالبه توسعه سیاسی و دموکراسی در ایران، باید با دو گام دیگر، پیش‌تر برده شود: 1. دلالت‌های دموکراسی برای ادراک مردم از اصلاحات و آن‌چه ایشان اصلاح می‌دانند، صورتبندی شود؛ 2. مصادیق اصلاح به صورت جزئی تعریف شود به گونه‌ای که اصلاحات از پروژه/فرایند سیاسی (Political project/process) به طراحی سیاستی (Policy design) ترجمه شود. گام اول، ظرفیت ارتباط با توده‌ها، جلب حمایت اجتماعی و فراگیر کردن گفتمان اصلاح را بالا می‌برد. گام دوم، دستور کارهای سیاسی/سیاستی مشخصی پیش رو قرار می‌دهد. گام دوم متضمن ورود جزئی و تفصیلی به مقوله حکمرانی با همه زیرسیستم‌های آن است. این بدان معناست که هیچ مفهوم کلان و معجزه‌گری – حتی توسعه سیاسی و دموکراسی – وجود ندارد که قادر باشد کل آن چیزی را که باید انجام گیرد، شامل شود یا نیروی پیشران همه مطلوب‌های مد نظر نخبگان و مردم باشد. پیش کشیدن دستور کار سیاستی (Policy agenda) در کنار فرایند سیاسی (Political process) مسأله را به این سطح ارتقا می‌دهد که فقط خلق نیروی سیاسی-اجتماعی (نظیر پایگاه رأی گسترده یا رأی‌دهندگان انبوه به یک رئیس‌جمهور) و برنده شدن در انتخابات‌هایی کاملاً منصفانه و دموکراتیک، تضمین‌کننده پیشبرد اصلاحات نیست، بلکه اصلاحات متضمن کاربست دانش، فرایندهای سیاست‌گذاری عمومی، جزئیات حکمرانی، عمیق شدن در فرایندهای اداری و سایر مؤلفه‌هایی است که الزاماً نمی‌توان از مسیر دموکراسی و توسعه سیاسی به معنای متعارف به آن‌ها دست یافت. این بدان معناست که نباید اصلاح‌طلبی سیاسی را نفی کرد، بلکه باید آن‌را عمق بخشید و مقوله زمان‌بندی را نیز در نظر گرفت. وارد کردن متغیر زمان‌بندی به این معناست که اولویت‌بندی و ترتیب زمانی ورود به مسائل بر سرنوشت نهایی مطالبات و تحقق آن‌ها مؤثر است. ضرورت‌ در نظر داشتن زمان‌بندی ناشی از سه چیز است: میزان اضطراری بودن آن‌چه باید در دستور کار قرار گیرد، بخت موفقیت هر دستور کار، و اثری که نتیجه دنبال کردن هر دستور کار بر بخت تحقق دستورکارهای بعدی باقی می‌گذارد. دنبال کردن هر دستور کار، تحولی در زیرنظام‌ها – از جمله میزان حمایت مردم و تقویت امکان همکاری در نظام سیاسی – باقی می‌گذارد، و ظرفیت سیستم برای ارتقا را تغییر می‌دهد. بنابراین پس و پیش شدن دستورکارها بی‌اثر نیست.

اصلاحات به معنای توسعه سیاسی و دموکراسی، از سوی بخش‌هایی از جریان اصول‌گرا و گروه‌هایی در هسته سخت قدرت سیاسی به عنوان مطالبه «انقطاع سیاسی» تلقی شد و همین امر باعث گردید مفهوم براندازی بر اصلاح‌طلبی سایه اندازد و در وقایع سال 1388 به اوج برسد. اما واقعیت آن است که معنای واقعی‌ اصلاحات ناظر بر «تحول و انقطاع سیاستی» است، یعنی پایان دادن به سیاست‌هایی که نتیجه آن برآمدن بحران‌های بزرگی در وضعیت اقتصادی، محیط زیست، نظام اداری، آسیب‌های اجتماعی و سایر عرصه‌هاست.

اگر با این رویکرد به اصلاحات نگاه کنیم، مسأله فیش‌های حقوق فرصتی تاریخی برای اصلاح‌طلبی در معنای مطالبه مردم و عنوان یک گرایش و نیروی سیاسی فراهم می‌کند. مسأله فیش‌های حقوق فرصتی فراهم کرده تا اصلاحات از واژه‌ای کلی درباره توسعه سیاسی و دموکراسی فراتر رفته و به طرح سیاستی و طراحی حکمرانی بهتر بسط یابد. این فرصت در بستری بسیار حساس و متضمن تهدیدهای بزرگ فراهم شده است. مردمانی سرخورده، بیکار، گرفتار آمده در رکود و برآشفته از بیعدالتی، نیروی محرکه جریان اجتماعی و سیاسی‌ای شده‌اند که صرف‌نظر از موج‌سواری منتقدان دولت، مطالبه عدالت، شفافیت و ارتقای کیفیت زندگی خود را دارند. این نیروی محرکه اگر نادیده گرفته شود، عاقبت ناخوشایندی – حتی برای جریان سیاسی اصلاح‌طلب - خواهد داشت. مردم درباره این ماجرا ابداً بر اساس خط‌کشی اصلاح‌طلب و اصول‌گرا فکر نمی‌کنند و تمایزی قائل نمی‌شوند. مسأله فیش‌های حقوق، همه جریان‌های سیاسی و حاکمیت سیاسی را در بر می‌گیرد و عمیقاً مسأله‌ای اجتماعی است.

طبیعی است که هر دولتی در قدرت بود، دو رویکرد به مسأله فیش‌های حقوقی می‌داشت. گروهی آن‌را طراحی سیاسی مخالفان دولت می‌انگارند و حتماً به دنبال پاسخی سیاسی بر‌می‌آیند. این طبیعی و حق دولت است که سهم تاریخ سیاستی و عملکردهای گذشته در پیدایش وضع موجود را تبیین کند، راهکارهایی برای قانع کردن طرفداران خود در نظر بگیرد، حمله سیاسی مخالفان را پاسخ دهد و در کار سیاسی فعال باشد. اما مهم این است که دولت بداند مسأله در همین حد نیست و با این پاسخ‌ها خاتمه نمی‌یابد. مجموع عملکرد دولت و بالاخص بیانیه رئیس‌جمهور روحانی – که البته به دلیل مقارن شدن با عید فطر و مرگ شادروان عباس کیارستمی – به قدر کفایت طرح و خوانده نشد، حکایت از آن دارد که دولت از حد مقابله سیاسی با مسأله فراتر رفته است. بیانیه رئیس‌جمهور نشان‌دهنده غلبه آن نیروهایی در دولت است که بر وجه اجتماعی مسأله تأکید دارند و ابداً نمی‌خواهند به مقابله سیاسی با مسأله قناعت شود و این دست‌آورد بزرگی است. تداوم بخشیدن به این رویکرد و جدی گرفتن وجه اجتماعی مسأله حقوق‌های نامتعارف می‌تواند مردم و انرژی مطالبهگری آنها را به عزم ملی برای اصلاح نظام اداری بدل کند و بزنگاهی مهم در تاریخ اصلاحات در ایران پدید آورد.

ماجرای حقوق‌های نامتعارف، پوشیدگیها را کنار زد و پوسیدگیهای نظام فرسوده و فرساینده اداری ایران را آشکار ساخته است. نظام اداری که نزدیک به هشت دهه سیاست، اقتصاد و جامعه ایرانی را گرفتار خودساخته است، این بار در چنگ قدرت مردم و شبکههای اجتماعی گرفتار آمده است. شبکههای اجتماعی که در چشم منتقدان‌شان همواره متهم به گسترانیدن فساد بودهاند، این‌ بار در جایگاه چشم نگران و عامل نظارت عمومی و مردمسالاری ایفای نقش کردند. این رسانه‌ها  پیشتر متهم، امروز در جایگاه ضد فساد نشستهاند. مهم این است که مطالبهگری مردم برای شفافسازی حقوق و دستمزدها، دستگاه اداری را وادار ساخته از فرافکنی سیاسی فراتر رود و به‌عوض متهم کردن گذشتگان، وارد امر سیاستی شود.  برای مردم  مهم است که بدانند دولت‌های قبلی چه خطاهایی مرتکب شدهاند، اما بسیار مهمتر آن است که بدانند برای ممانعت از تکرار آن خطاها چه اقدامی صورت می‌گیرد. این رویکرد «گذشتهگرایی سیاسی» را به «آیندهگرایی سیاستی» تبدیل میکند. اکنون مردم خواست خود برای اصلاحات – در معنایی که خود مد نظر دارند - را تا مرز تبدیل شدن به یک بیانیه رسمی سیاسی/سیاستی پیش بردهاند. دولت نیز البته نشان داده که نیروهایی در آن وجود دارند که کاستیهای ساختاری در نظام حقوقی و قانونی، و نقصان مزمن و پرسابقه در عملکرد نظارتی را آشکارا بپذیرند و مایل باشند دولت و فراتر از آن‌را متعهد به اصلاح نظام اداری کنند.

بیانیه رئیس‌جمهور روحانی سیاسی هست، اما بیش از آن، بر نکاتی از جنس طراحی سیاستی تأکید می‌کند. بیانیه تمامی دستگاهها را موظف میسازد که حداقل و حداکثر دستمزد ماهیانه مقامات کشوری و لشکری را در پایگاه اینترنتی سازمان مدیریت و برنامهریزی درج کنند. اجرای این حکم بدان معناست که میتوان دانست هر مقام چقدر حقوق دریافت میکند و این نقطه آغاز بسیار مهمی برای شفافیت و البته شایستهسالاری است. مردم از این به بعد میپرسند: آنچه در فیش‌های حقوق به تفکیک تحت دو عنوان حق شغل و حق شاغل درج میشود چقدر با واقعیت تطبیق دارد؟ آیا صلاحیت‌‌های فردی و عملکرد فلان مقام، با دستمزدی که دریافت میکند متناسب است؟ این پرسشگری راه به‌سوی شایستهسالاری بیشتر خواهد برد.

رئیسجمهور دولت را متعهد ساخته که برای «نظام شفافیت اطلاعات» برنامهریزی و آن را ساماندهی نماید. «نظام شفافیت اطلاعات»  دهههاست که گمشده تاریخ اصلاحات اداری و توسعه در ایران و مردمان این سرزمین است و امروز روزنه امیدی برای دست یافتن به آن باز شده است. دموکراسی و توسعه سیاسی بدون نظام شفافیت اطلاعات امکان‌پذیر نیست و از این جهت بیانیه متضمن یکی از بنیان‌های اساسی دموکراسی است. هم‌چنین رئیسجمهور دولت را به تسریع در اجرای قانون «دسترسی و انتشار آزادانه اطلاعات» متعهد ساخته است. بیگمان این قانون بخش مهمی از فرایند خلق «نظام شفافیت اطلاعات» است و اجرایی شدن این قانون، هم پوشیدگی‌های نظام اداری را آشکار میکند و هم پوسیدگیهای آن را در معرض دید، بررسی و نقد قرار خواهد داد. حاکمیت بر سرنوشت خویش، آن‌چنان که دموکراسی بر آن تأکید می‌کند، بدون آشکار شدن آن‌چه در نظام اداری در جریان است، امکان‌ ندارد. بیانیه هم‌چنین از حد سخن گفتن و عمل کردن برای تحقق «عدالت توزیعی» فراتر رفته و پای در عرصه «عدالت رویهای» و «عدالت اطلاعاتی» نهاده است. این آغازی است که بسته به میزان پایمردی جامعه و نخبگان بر سر مطالبات خویش، میتواند به دستآوردهای بزرگ ختم شود.

من ابداً فکر نمیکنم وعده اقدام دادن دستآورد است، اما نشان میدهد طرفداران دیدگاهی که مسأله را فراتر از امر سیاسی میدانند غلبه یافتهاند و این مهم است؛ اما ایستادگی کردن برای تحقق آنچه وعده داده شده مهم است. نکته مهم این است که شفافیت دهها میلیون طرفدار دارد اما این طرفداران اکثراً شهروندان سازمان‌نیافته و فاقد قدرت هستند؛ در مقابل شفافیت چند صد یا چند هزار نفر مخالفت قدرتمند، صاحب نفوذ و سازمانیافته دارد. غلبه بر قدرت و نفوذ مخالفان سازمانیافته، عزم سیاسی بسیار جدی و البته مطالبهگری پیگیرانه مردم و نخبگان مصلح را طلب میکند. بدیهی است که مخالفان شفافیت در دل همان نظام بوروکراتیکی لانه دارند که منافع سرشار برای ایشان فراهم میکند و بدیهی است که عمیقاً با آن مخالف هستند. در ضمن، شفافیت فقط نیازمند عزم سیاسی نیست، بلکه دانش سیاستی، جزئیات فنی، ابزارهای فناورانه، تنظیمگریهای حقوقی و قانونی، و انباشت مهارت در نظام بوروکراتیک را نیاز دارد که تحقق همه اینها نیازمند ایفای نقش توأمان عالمان و اهل تحقیق، به همراه حمایت سیاسی است.

واقعیت آن است که مطالبه شفافیت و اجرایی کردن «نظام شفافیت اطلاعات» با اتکای صرف به دستگاه‌های دولتی دشوار یا ناممکن است زیرا عدم شفافیت منافع بسیاری برای قدرتمندترین گروههای درون و بیرون از نظام اداری دارد. اگرچه دستگاه اداری اکنون زیر ضرب و فشار افکار عمومی پا پس کشیده و وعده گشودگی و شفافیت می‌دهد، اما گذشت زمان به‌سرعت انسجام آنرا تقویت کرده و اگر از بزنگاه ایجادشده استفاده نشود، بار دیگر به همان روال معهود بازخواهد گشت. وقت آن است که نمایندگان جامعه مدنی برای رسیدگی به پرونده عدم شفافیت، در کنار دولت قرار گیرند، زیرا شکاف‌های حاصل‌شده در بدنه دستگاه اداری به‌سرعت ترمیم می‌شوند مگر آن‌که جامعه مدنی در میان این شکاف‌ها بایستد و بر گشودگی هر چه بیشتر این سامانه ناکارآمد اصرار ورزد. همین جاست که می‌توان برای دانشگاه، روشنفکری و آن دسته طرفداران اصلاحات که می‌خواهند از حد به دست گرفتن قدرت توسط جریان سیاسی اصلاح‌طلب فراتر روند، نقشی تعریف کرد. اکنون موقع فراتر رفتن از حد مفاهیم مهم ولی دقیقاً تعریف‌نشده سیاسی، نظیر توسعه سیاسی، و دقیق شدن در طرح‌های سیاستی با اتکا به حداکثرهای موجود و ممکن است. مطالبه اصلاحات اداری منجر به شفاف‌سازی، دقیقاً در راستای حاکم کردن مردم بر سرنوشت خویش است. این خواست را باید از حد حقوق و دستمزد فراتر برد و بر کل اصلاحات اداری تأکید کرد. این خواسته می‌تواند به تدریج به سطح ارتقای کیفیت حکمرانی برسد و طرح‌های تفصیلی و مدون درباره چگونگی اصلاحات را شامل شود. طی کردن این روند متضمن کار فکری عظیم، تطبیقی، و طی کردن فرایندهای سیاست‌گذاری عاقلانه و متمرکز بر قانون‌گذاری، تحلیل تأثیر سیاست‌های پیشنهادی، تنظیم بسته‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برای تضمین شفافیت، و فراتر رفتن از موضع انتقادی و سلبی به سمت تدوین راهکارهایی برای تحقق امور ایجابی و دست‌آوردهای ملموس است. من بر این باورم که می‌توان اصلاحات را از این منظر عمق بخشید و بدون آن‌که شائبه مطالبه انقطاع سیاسی پیش آید، اصلاحات را پیش برد. این چنین رویکردی، معنای اصلاحات در نظر مردم و نخبگان سیاسی را به یکدیگر نزدیک‌تر نیز خواهد ساخت.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۰
محمد فاضلی

این مطلب، روز سه شنبه 15 تیرماه 1395 در سایت خبرآنلاین منتشر شده است. مطلب را مشترکاً با دکتر حسام الدین آشنا نوشتیم.

-----------------------------------------------------------------------

بیانیه رئیسجمهور حسن روحانی خطاب به ملت ایران در مورد پرداخت­های نامتعارف و حقوقهای غیرمنصفانه، پایانی بر فضاسازی‌های سیاسی و آغازی برای تدابیر سیاستی در تقویت شفافیت در نظام حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران است؛ زمان صدور و کیفیت بیانیه، تأمل در علل، تشریح لوازم اجرا و اصرار بر تثبیت دستآوردهای آن را ضروری میسازد. شماری از مهمترین ابعاد این بیانیه عبارت‌اند از:

1.     ماجرای فیشهای حقوق، پوشیدگیها را کنار زد و پوسیدگیهای نظام فرسوده و فرساینده اداری ایران را آشکار ساخت. نظام اداری که نزدیک به هشت دهه سیاست، اقتصاد و جامعه ایرانی را گرفتار خودساخته است، این بار در چنگ قدرت مردم و شبکههای اجتماعی گرفتار آمد. بیانیه شجاعانه رئیسجمهور راه را به‌سوی گشودگی در نظام اداری و شفافیت باز میکند.

2.     شبکههای اجتماعی که همواره متهم به گسترانیدن فساد بودهاند، در ماجرای فیشهای حقوق در جایگاه چشم نگران و عامل نظارت عمومی و مردمسالاری ایفای نقش کردند. این رسانههای پیشتر متهم، امروز در جایگاه ضد فساد نشستهاند. البته دولت رئیسجمهور روحانی نیز افتخار مقاومت در مقابل فیلترینگ شبکههای اجتماعی و فراهم کردن فضای نقشآفرینی آنها را برای خود حفظ میکند.

3.     مطالبهگری مردم برای شفافسازی فیشهای حقوق، دستگاه اداری را وادار ساخته از فرافکنی سیاسی فراتر رود و به‌عوض متهم کردن گذشتگان، وارد امر سیاستی شود.  برای مردم  مهم است که بدانند دولتهای قبلی چه خطاهایی مرتکب شدهاند، اما بسیار مهمتر آن است که بدانند دولت فعلی برای ممانعت از تکرار آن خطاها چه میکند. این رویکرد، «گذشتهگرایی سیاسی» را به «آیندهگرایی سیاستی» تبدیل میکند. اکنون مردم خواست خود برای اصلاحات واقعی را تا مرز تبدیل شدن به یک بیانیه رسمی پیش بردهاند.

4.     دولت برای اولین بار نشان داد که به جای خس و خاشاک خواندن منتقدان، به جای حواله کردن مخالفان به داغ و درفش و به جای انداختن بار مشکلات به گردن دشمنیهای خارجی، میتواند کاستیهای ساختاری در نظام حقوقی و قانونی، و نقصان مزمن و پرسابقه در عملکرد نظارتی را آشکارا بپذیرد و خود را متعهد به اصلاح نظام اداری و رویههای پرداخت حقوق و دستمزد نماید. ارتقای اصلاحطلبی مدنی به اصلاحگری دولتی یکی از مهمترین ابعاد این بیانیه است.

5.     متأسفانه مطالعات و تجربیات شفافیت در ایران بسیار فقیر و لذا ترس از  شفافیت امری فراگیر است. بیانیه رئیسجمهور حاصل مطالعات و مذاکرات بسیار سنگین و صریح در سطح معاون اول، وزرا و مراکز مطالعاتی مرتبط با دولت است. تبدیل یک موضوع به ظاهر موردی و سیاسی تحت عنوان افشای فیشهای حقوقی چند مدیر شبهدولتی به مطالبه ملی «شفافیت در حکمرانی» یکشبه و به سهولت اتفاق نیفتاده است. برخی عزیزان باتجربه معتقد بودند میتوان بدون اصلاح روند با حل موردی بسنده کرد: «این کار جز مهمتر کردن موضوع بیش از اندازه سهمش هیچ حسن دیگری ندارد، اینکار جز بازی در زمین رقیب هیچ معنى دیگرى ندارد، حادثهای پیش آمده پایهاش هم سیاسى بوده نه دلسوزی و درد دین، رئیس جمهور هم  به معاون اولش دستور جدی رسیدگى داده، او هم باید محکم کار را دنبال کرده و نتایج را شفاف اعلام کند،  عملاً خاطى را برکنار و تنبیه و قاصر و دله تازه به دوران و پول رسیده را برکنار و به مردم اعلام کند، والسلام. هر بنزین جدیدی به این آتش پاشیدن خطای محض است.» باتجربههای اهل فنی به جد نگران بودند که شفافیت فقط در حد قوه مجریه بماند: «در کشوری که دستور صریح مقامات بهجایی نمیرسد  به هزار دلیل به هیأت شفافیت اصلاً محل نمیگذارند. از درب قوه مجریه ممکن است داخل شوند،  همانجا بمانند و کنگرى و لنگرى،  اما از نزدیک چهار راهى که یک راهش به بنیاد و ستاد و قرارگاه و قاضی و امیر و سردار و وکیل و .... برسد، رد نخواهند شد و اگر بشوند، قلمشان را مىشکنند.» عزیزان دلسوزی از یکطرف  نگران تأثیر شفافیت بر سرمایه اجتماعی حاکمیت بودند: «شفافیت بیشتر در حقوقها، باقی مانده سرمایه اجتماعی حاکمیت را نیز بر باد خواهد داد. با هیچ توجیهی حقوقهای بالای 10 میلیون برای مردمی که به سختی 2 میلیون درآمد دارند قابل پذیرش نیست.» و از طرف دیگر به تأثیر شفافیت بر نظام انگیزش کارکنان و مدیران توجه میکردند: «شفافیت امکان مقایسه حقوق کارشناسان ما با حقوق همکارانشان در بانکها – و حتی با حقوق مدیران خودشان– را فراهم میکند و این فاجعهبار میشود. شفافیت باعث مسئلهدار شدن همه میشود.»  این پارههای سخن فقط گوشه بسیار کوچکی از جنس مباحثات برای عبور از فهم سیاسی به تدبیر سیاستی است. اما رئیسجمهور شجاعانه بر همه این تردیدها غلبه کرده و گام در راه ارتقای شفافیت نهاده است و بیگمان خود را دلگرم و امیدوار به حمایت و مطالبه مردم برای تحقق این امر مهم میداند.

6.     بیانیه رئیسجمهور، حاوی سه ایده بسیار مهم درباره شفافیت است.

-        اولاً رئیسجمهور تمامی دستگاهها را موظف میسازد که حداقل و حداکثر دستمزد ماهیانه مقامات کشوری و لشکری را در پایگاه اینترنتی سازمان مدیریت و برنامهریزی درج کنند. اجرای این حکم بدان معناست که میتوان دانست هر مقام در جمهوری اسلامی ایران چقدر حقوق دریافت میکند و این نقطه آغاز بسیار مهمی برای شفافیت و البته شایستهسالاری است. مردم از این به بعد میپرسند: آنچه در فیشهای حقوقی به تفکیک تحت دو عنوان حق شغل و حق شاغل درج میشود چقدر با واقعیت تطبیق دارد؟ آیا صلاحیت‌‌های فردی و عملکرد فلان مقام، با دستمزدی که دریافت میکند متناسب است؟ این پرسشگری راه به‌سوی شایستهسالاری بیشتر خواهد برد؟

-        ثانیاً، رئیسجمهور دولت را متعهد ساخته که برای «نظام شفافیت اطلاعات» برنامهریزی و آن را ساماندهی نماید. «نظام شفافیت اطلاعات»  دهههاست که گمشده تاریخ اصلاحات اداری و توسعه در ایران و مردمان این سرزمین است و امروز روزنه امیدی برای دست یافتن به آن باز شده است.

-        رئیسجمهور دولت را به تسریع در اجرای قانون «دسترسی و انتشار آزادانه اطلاعات» متعهد ساخته است. بیگمان این قانون بخش مهمی از فرایند خلق «نظام شفافیت اطلاعات» است و اجرایی شدن این قانون، هم پوشیدگیهای نظام اداری را آشکار میکند و هم پوسیدگیهای آن را در معرض دید، بررسی و نقد قرار خواهد داد.

7.     بیانیه رئیسجمهور از امر معمول و متعارف در جامعه ایران، یعنی فرار خاطیان و قربانی کردن بیگناهان فراتر رفته و به رویههای خطاساز و قربانیپرور میپردازد. شدت مطالبه مردمی و این واقعیت که دولت بدون فرافکنی خود را در برابر آنچه رخ‌داده، مسئول پنداشته است، سبب شد رسیدگی به پرونده فیشهای حقوق از حد برکناری چند مدیر خاطی فراتر رود و اکنون در آغاز مسیر بررسی و اصلاح رویههای خطا قرار گیرد. رئیسجمهور اکنون از حد سخن گفتن و عمل کردن برای تحقق «عدالت توزیعی» فراتر رفته و پای در عرصه «عدالت رویهای» و «عدالت اطلاعاتی» نهاده است. این آغازی است که بسته به میزان پایمردی جامعه و نخبگان بر سر مطالبات خویش، میتواند به دستآوردهای بزرگ ختم شود.

رئیسجمهور روحانی و دولتش از افشای فیشهای حقوق آسیب دیدهاند، اما اگر آنچنان که بیانیه وعده میدهد، استوار بر سر پیمان خویش برای اصلاح نظام اداری و پیشبرد شفافیت در ایران بایستند، یکی از معدود لحظات تاریخی در ایران معاصر آغاز میشود که در آن دولت میتواند تهدیدی بزرگ برای اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی را به فرصتی برای تقویت سرمایه اجتماعی بدل کند. دولت در این راه باید چند مخاطره را نیز عمیقاً مد نظر داشته باشد.

1.     سطح بیاعتمادی مردم فراتر از آن رفته که خود را به یک بیانیه دل‌خوش کنند. مردم هوشیارانه به کردار دولتیان مینگرند و روند اجرایی شدن تعهدات بیانیه را رصد خواهند کرد.

2.     شفافیت دهها میلیون طرفدار دارد اما این طرفداران اکثراً شهروندان سازمان‌نیافته و فاقد قدرت هستند؛ در مقابل شفافیت چند صد یا چند هزار نفر مخالفت قدرتمند، صاحب نفوذ و سازمانیافته دارد. غلبه بر قدرت و نفوذ مخالفان سازمانیافته، عزم سیاسی بسیار جدی و البته مطالبهگری پیگیرانه مردم و نخبگان مصلح را طلب میکند.

3.     مطالبه شفافیت و اجرایی کردن «نظام شفافیت اطلاعات» با اتکای صرف به دستگاه‌های دولتی دشوار یا ناممکن است. اگرچه دستگاه اداری اکنون زیر ضرب و فشار افکار عمومی پا پس کشیده و وعده گشودگی و شفافیت می‌دهد، اما گذشت زمان به‌سرعت انسجام آنرا تقویت کرده و اگر از بزنگاه ایجادشده استفاده نشود، بار دیگر به همان روال معهود بازخواهد گشت. وقت آن است که نمایندگان جامعه مدنی برای رسیدگی به پرونده عدم شفافیت، در کنار دولت قرار گیرند، زیرا شکاف‌های حاصل‌شده در بدنه دستگاه اداری به‌سرعت ترمیم می‌شوند مگر آن‌که جامعه مدنی در میان این شکاف‌ها بایستد و بر گشودگی هر چه بیشتر این سامانه ناکارآمد اصرار ورزد.

4.     وقت آن است که نخبگان درباره شفافیت و مقابله با فساد بسیار بنویسند و هرگز نگذارند شعله‌ای که این‌چنین برای سوزاندن ریشه‌های عدم شفافیت فروزان شده، به خاموشی گراید. وقت آن است که صدا و سیما به چهرههای جدی و روشنفکران عرصه عمومی مجال بیشتری برای بیان ابعاد مساله بدهد. رئیسجمهور روحانی برای پیش بردن فرایندی که اکنون با بیانیه او آغازشده است به همراهی مردم، جامعه مدنی و نخبگان، مدیران و روزنامهنگاران رسانههای عمومی و فعالان شبکههای اجتماعی به‌شدت نیازمند است. برخی بوروکرات‌ها خواهند کوشید وی را متقاعد کنند که برکناری چند مدیر متخلف کفایت می‌کند، یا آن‌که به خیال خود رئیس‌جمهور را از بازی کردن در زمین جنگ روانی منتقدانش بازدارند. ایشان برای فائق آمدن بر همه مقاومت‌هایی که صاحبان پستوهای بوروکراسی دولتی، شبهدولتی، عمومی غیردولتی و سایرین در پیش خواهند گرفت، به انگیزه، انرژی و نیروی گفتمان اجتماعی-سیاسی شفافیت، باریشه عمیق مردمی و نخبگی نیازمند است.

5.     متنی در مردادماه 1392 با عنوان «اهداف و اولویتهای راهبردی دولت یازدهم» منتشر شد و در اختیار مجلس شورای اسلامی قرار گرفت که در 43 صفحه برنامههای کلان رئیسجمهور را نشان میداد. این متن در بندهای 10 و 11 بخش «مبانی و اصول دولت یازدهم» بر «مبارزه با فساد» و «تلاش برای تحقق اصول حکمرانی خوب» تأکید میکند. عبارت «حاکمیت قانون و مهار فساد» در صفحه 9 نیز آمده است. اما مهمترین وعدههای رئیسجمهور در این متن درباره «حوزه کشورداری و نظام اداری» در صفحات 41 تا 43 آمده است. اکنون رئیسجمهور در لحظه آغازین راهی دشوار برای محقق کردن مندرجات آن سه صفحه و کامل کردن وفای به عهد خویش ایستاده است. رئیسجمهور روحانی اکنون فرصت دارد که با هدایت و حمایت مقام معظم رهبری با تمام توان بر اجرایی شدن تعهدات بیانیه اصرار ورزد و پس از کسب موفقیتی بزرگ در عرصه سیاست خارجی، دستآوردی بزرگ و تاریخی در عرصه سیاست داخلی کسب و نام نیک خود و دولتش را در تاریخ ایران ثبت کند. رئیسجمهور فرصت دارد تا همچون قضیه مذاکرات هستهای و برجام، واقعاً در کنار مردم بایستد و علیرغم آنکه رویه و منش گفتار و کردارش شباهتی به سلف خویش ندارد، اما به معنای واقعی و اثربخش، رئیسجمهوری مردمی باشد. آینده سیاسی رئیس‌جمهور روحانی و دولتش نیز تا اندازه زیادی به میزان موفقیت در اجرایی کردن بیانیه اصلاحات اداری و شفافیت و تحقق این‌گونه مردمی بودن بستگی دارد.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۸:۴۸
محمد فاضلی