دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad
۲۲ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۷

ایستاده در غبار

گاهی نام‌ها آن قدر مناسب‌اند که فراتر رفتن از آن‌ها سخت دشوار است. «ایستاده در غبار» نیز نامی است برازنده فیلمی درباره سرداری که 34 سال پیش در غبار گم شده و گویی هیچ نشانی از او نیست. ایستاده در غبار، روایتی تاریخی و بیشتر از آن چشم‌اندازی برای بازخوانی وضع و حال امروز ایران ماست؛ روایت آدمی است برآمده از زندگی‌ای ساده، اما به غایت استوار و راست‌کردار، و به قول احمد شاملو «شیر آهن کوه مردی از این گونه عاشق» که وطنش، مردمش و آرمانش را در میدان خونین سرنوشت، پاسداری می‌کند.

«ایستاده در غبار» حکایت زندگی احمد متوسلیان است. محمد حسین مهدویان در فیلمش آدمی را روایت می‌کند که مردم امروز این سرزمین دیرزمانی است وجود کسانی از جنس او را باور نمی‌کنند؛ گویی چنان در غبار زمان گم شده‌اند که جز حسرت‌شان باقی نمانده است؛ آدمیانی آن‌قدر بلورین و شفاف که در اوج بلبشوی انقلابی‌گری هم همه چیز را شفاف می‌خواسته‌اند و نه کسانی که سه و نیم دهه بعد رنگ تیرگی‌ و در هم‌ریختگی را بیشتر خوش می‌دارند.

«ایستاده در غبار» آدمی را به لحظه‌ پرسشی هولناک می‌برد و از این منظر است که چشم‌اندازی برای بازخوانی وضع حال و امروز ماست. سی و چهار سال است که خبری از احمد متوسلیان نیست و گفته می‌شود به همراه سه دیپلمات دیگر گروگان هستند. اما تصور کنید متوسلیان زنده باشد و امروز بازگردد. شش ماه بعد از بازگشت او، به ما چه خواهد گفت؟ آیا نمی‌پرسد این 34 سال که من نبودم چرا وضع محرومیت مردمان کردستان هنوز اسف‌بار است؟ متوسلیان که همه چیز را شفاف و با حساب و کتاب می‌خواست، اگر امروز فسادهای معمولی‌شده را ببیند چه خواهد گفت؟

احمد متوسلیان زمانی ایستاده در غبار برخاسته از خاکریزها، خم به ابرو نیاورد و از میدان به در نشد، اما آیا امروز نیز قادر است در غبار برخاسته از تندخویی‌ها، پرده‌دری‌ها، تیرگی‌های اقتصاد و فرهنگ و سیاست، و گم‌گشتگی‌های مردمانی سالخورده و سرخورده نیز ایستاده بماند؟ متوسلیان می‌خواست بر فراز همه این غبارها بایستد و بی‌گمان در میان غبار خاکریزها، بی‌هراس، ایستاد تا جامعه از غبارها فراتر رود.  

«ایستاده در غبار» محمد حسین مهدویان، فیلمی آرمان‌خواه است که غیبت آدم‌هایی از جنس احمد متوسلیان را به جامعه امروز ایران یادآور می‌شود؛ فیلمی پرسشگر است و بی‌خبری ما از احوال احمد متوسلیان را در خدمت این پرسش قرار می‌دهد که اگر او بازگردد به ما چه خواهد گفت؛ و فیلمی است که احمد متوسلیان را در همه انسانیت زمینی‌اش، با همه ریزه‌کاری‌های غیراسطوره‌ای‌اش، به اسطوره‌ای دوست‌داشتنی بدل می‌کند؛ آدمی که می‌توان او را دوست داشت و برای خوب بودن از او انرژی گرفت، و برای بازگشتش از صمیم قلب دعا کرد. «ایستاده در غبار» را می‌توان چندین بار دید، ستود، گریست، خندید، مملو از غرور شد و در نهایت متفکرانه به غباری که ما را فراگرفته است، خیره شد و آرزو کرد از آن فراتر رویم.


نظرات  (۵)

از معدود فیلمهای خوب جنگ و دفاع مقدس ما
در دهه ی اخییر
هم از لحاظ فرم که ایده هایی عالی داره هز ترکیب صدای واقعی و تصویر
و محتوا که بت نساخته از افراد

در دهه ی اخیر فیلمهای جنگ و دفاع مقدس 
هر چی بوده ضعیف
حتی روزهای زندگی که به زور بهش جایزه دادند
یه فیلم هم درباره ی شهید علم الهدی بود که فاجعه بووووود

۲۲ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۰ معصومه اشتیاقی
خوب است سینمای دفاع مقدس پویاست وگرنه چه چیز زمینه تلنگر می شد که لحظه ای درنگ کنیم کجا ایستادیم و به کجا می خواهیم برویم.
حالم خوب می شود وقتی فیلم های معناگرا و آرمان خواه دفاع مقدسی را می بینم چون  آن وقت کمی آرام می گیرم که مردانی از جنس باقری، همت، چمران، متوسلیان و.. بودند تا حتی احساس بودن داشتن طوطیای وجودشان در خاک سرزمین ام موجب تسلی خاطر مشوش ام است.
۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۱۵ زهرا کریمی
تشویق شدم فیلم را ببینم

مثل همیشه از خواندن یادداشت شما لذت بردم

موفق و پایدار باشید

به گفته مولانای میراث مشترک این روزها، «پیش چشمت داشتی شیشه کبود، زآن سبب عالم کبودت می­نمود.» این از آن بابت است که «ایستاده در غبار» آن روز و ورود به آن به خواست فاعل صحنه­اش بوده، اما برون­شد از آن نه و بر عکس، «ایستاده در غبار» امروز ما بی­خواست ما بوده، اما برون­آمدنش، با خواست خواهدبود. غبار تازنده علیه دیروز انقلاب امان­­نمی­داد تا فراترها نگریسته­گردند، اما امروز چه؟ شاید مساله آن است که غبار هم جنس متنوع­تری یافته­است. عاقبت­بینی امور عاملی است که با کاربستش می­توان از پاشیدن سم در پیرامون دوری­گزید. باشد که سنگ­اندازان در مسیر، آنی نگردند تا غباررویی از چهره زمان بیش­ از این به­واپس­افتد. به آن امید که در نزدیک­زمانه­ای «ایستاده در غبار» با درس عبرتی برای مردمان این سرزمین به «دورتر از غبار» یا «فراتر از غبار» منتهی­شود. همه سنخ غبار را منظوراست؛ چه غبار بر دل­های امیدوار به کارهای جامانده از زمان، چه بر غبار ناشفاف­ساز امور جاری، چه بر چهره زمین ناشی از بی­مهری با طبیعت و ... .  

درود

متاثر شدم، مطلبی زیبا، قابل تامل و ارزشمند بود. احتمالا خوانندگانی که این وبلاگ را دنبال می کنند خوشحال اند که دراین فضا هم قلم می زنی...  

(امیدوارم سازوکاری بیندیشی که مطالب وبلاگ از طریق ایمیل دریافت کنیم)

                                                                               سپاس     

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی