دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad

اوایل که دولت حسن روحانی که به قدرت رسیده بود، به هر کدام از مقامات دولت که دستم به آن‌ها می‌رسید می‌گفتم دولت تدبیر و امید باید دولت تعداد بسیار زیادی موفقیت‌های کوچک باشد. این وصف را با این عبارت که دولت باید فروتن باشد تکمیل می‌کردم. فروتنی دولت معانی زیادی دارد (نگاه کنید به کتاب دولت فروتن نوشته میشل کروزیه، ترجمه دکتر مجید وحید)، اما من در معنای دولت موفقیت‌های کوچک به آن نگاه می‌کردم. این نگاه بدان معناست که نباید دنبال معجزه بود، و اساساً هیچ دم مسیحایی و عصای موسایی وجود ندارد که بتواند وضعیت را بهبود بخشد، الا اقدامات بهبودسازی که هر کدام کوچک‌اند اما به تعداد زیاد انجام می‌شوند.

برای مثال می‌توان یک سد ساخت و 300 هزار هکتار اراضی جدید را با میانگین 3 تن برداشت محصول در هر هکتار زیر کشت برد. این بدان معناست که 900 هزار تن محصول جدید تولید می‌کنید. اما اگر بخواهید در 7 میلیون هکتار (رقم تقریبی اراضی آبی) بدون ساختن سد جدید و زیر کشت بردن اراضی بیشتر، همین مقدار محصول تولید کنید، باید با همان مقدار آب قبلی 4.2 درصد بهبود در برداشت محصول بر اساس بهبود تکنولوژی، آبیاری، بذر و ... ایجاد کنید. اگر ساخت یک سد 4 سال طول بکشد، یعنی باید در سطح 7 میلیون هکتار، سالی 1 درصد بهبود ایجاد کنید. این بدان معناست که دولت کمک می‌کند تا فقط هر سال 1 درصد بر بهبود در عملکرد کشاورزی حادث شود. این کار یعنی موفقیت کوچک، در تعداد و سطح زیاد. در فضای سیاسی و رسانه‌ای ایران، 1 درصد بهبود را کسی ارج نمی‌نهد. انگار اعداد باید بزرگ باشند. اعداد کمتر از 20 درصد و 30 درصد به درد نمی‌خورند. از این دست مثال‌ها بسیار می‌توان ذکر کرد. مثلا به جای معجزه اقتصادی، می‌توانید صدها قانون خرده‌ریز مانع فضای کسب و کار را حذف یا اصلاح کنید. حذف یا اصلاح یک قانون، روبان بریدن ندارد، برایش مصاحبه هم نمی‌کنند، اما صدها اصلاح کوچک که هیچ‌کدام روبانی را پاره نمی‌کنند، زنجیرهای کلفتی را از پای اقتصاد پاره می‌کنند.

به تدریج فهمیدم این دیدگاه به سختی خریدار دارد. همه دنبال معجزه‌اند، اگرچه معجزه قرن بیست و یکم را دیده و چشیده‌اند، و سخت عذاب آن‌را کشیده‌اند، اما حسرت «امر بزرگ» دارند.

اما امروز رویه دیگر واقعیت نیز برایم آشکار شد. در این کشور نه تنها کسی به موفقیت‌های کوچک وقعی نمی‌نهد، بلکه موفقیت‌های بزرگ را نیز قدر نمی‌دانند. برجام و حرکت به سمت سیاست خارجی غیرمنزوی، تضعیف اسطوره ایران‌هراسی، ساختن تصویر دیگری از ایران، زمینه‌سازی جلب سرمایه خارجی، لغو شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران، و بسته شدن پرونده پی‌ام‌دی در شمار این موفقیت‌های بزرگ هستند. اما ظرف سه روز همه چیز رنگ و بوی دیگری یافت.

سفارت عربستان اشغال شد، آتش گرفت و ایران بار دیگر به صدر اخبار بازگشت. دولت اعتدالی حسن روحانی متهم است که امنیت سفارتخانه‌ها را تأمین نمی‌کند، ایران‌هراسی بازمی‌گردد، و مدعی مبارزه با افراط و خشونت، علیه اماکن دیپلماتیک خشونت ورزیده است. دولتی که ائتلاف جهانی به رهبری آمریکا علیه ایران را تضعیف کرده بود، اکنون با ائتلاف عربی-سنی علیه خود مواجه شده است. جهان که سرگرم محکوم کردن اعدام شیخ نمر بود، اکنون شیخ نمر را فراموش کرده و حمله به سفارت عربستان را محکوم می‌کند.

پلیس که جوانان را در مراسم آب‌پاشی تحمل نمی‌کند، حمله‌کنندگان به سفارت عربستان را گشاده‌دستانه تحمل می‌کند تا بار دیگر هفتاد میلیون انسان هزینه‌ای بپردازند که جدای از اندازه آن، پرداختن این هزینه هیچ ضرورتی نداشته است.

وقتی کشور و مردمی به خاطر ترک نشدن رویه‌هایی که بسیار شناخته‌شده و آشکار هستند، موفقیت‌های بزرگش را از کف می‌دهد، و دست‌آوردهای برجامش می‌رود تا بر دار شود، چگونه باید به انبوه موفقیت‌های کوچکش چشم داشت؟ عربستان تا به این‌جای کار به هدفش رسیده است. موفقیت‌های کوتاه‌مدت تضمین‌کننده دست یافتن به بردهای بلندمدت نیستند، اما بین برنامه داشتن برای باخت در کوتاه‌مدت و برد در بلندمدت، و بی‌برنامه باختن در کوتاه‌مدت و به امید قضا و قدر نشستن برای برد در بلندمدت، تفاوت از زمین تا آسمان است. در ضمن، مهمتر این است که خودسری چه زمانی و چگونه پایان مییابد؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۴
محمد فاضلی

نظرات  (۲۰)

سلام

در 36 سال سپری شده از انقلاب جز در مواردی نادر و آن هم در موقعیت هایی بحرانی، در تصمیم‌گیری‌های نظام سیاسی، همواره منافع محدود ایدئولوژیک، بر منافع فراگیر ملی برتری داشته و مقام‌های عالی‌رتبه سیاسی ایران، باز هم جز در مواردی نادر، در شرایط تضاد بین منافع ملی و منافع ایدئولوژیک مذهبی، دومی را برگزیده و اولی را به مسلخ برده‌اند و شرایطی را رقم زده‌اند که در مجموع، کشور، در شرایط بحرانی کنونی قرار گرفته است.

من تفاوتی بین پیام‌های احساسی و در تعارض با منافع ملی برخی مقامات بلند پایه نظام در مورد اعدام شیخ نمر، با حمله چند جوان دست نشانده و غیر دست نشانده به سفارت عربستان نمی‌بینم؛ هر دو در یک چیز مشترک‌اند: عمل و سخن، بدون توجه به تبعات آن برای منافع ملی ایران و ایرانیان. اتفاقا اعمال و سخنان گروه نخست، اگر در این سرزمین دادگاه‌های صالحی وجود داشتند که در آن منافع ملی ارج و قربی داشت و عمل بر خلاف آن قابل پیگرد بود، بواسطه اثرات ویرانگر بیشتر می‌بایست عقوبت بیشتری نیز می‌یافت.

پرسش مهمی که از این دست اقدامات، سخنرانی‌ها و پیام‌ها به ذهن متبادر می‌گردد این است که در موضع‌گیری‌های مقام‌های نظام سیاسی کنونی و در مجموعه اهداف این نظام، منافع ملی چه جایگاهی دارد؟ 

نظام سیاسی ای که اولویتی به جز منافع ملی داشته باشد، سرنوشت خوشایندی را نه برای خود و نه برای سرزمینی که چند صباحی بر آن حاکم است رقم نخواهد زد. 


جناب دکتر فاضلی گرامی
سلام
تحلیل بسیار هوشمندانه ای است. خصوصاً موضوع ضرورت دستیابی به موفقیتهای کوچک و بهینه سازیهای خرد برای آبادکردن کشور برای من بسیار جذاب بود. وقتی من با مشاهدات خود در تجربۀ زندگی روزمره در اروپا مقایسه میکنم میبینم توسعه یافتگی آنجا نیز محصول ارتقاء یافتنهای خُرد روزانه است نه معجزات بزرگ.
در مورد موضوع حمله به سفارت در زمان عصبانیت نیز، فکر میکنم ما همیشه مقهور این شیوۀ عربستان بوده ایم، مخصوصاً یادم میاید هردفعه مسابقه فوتبال با این تیم داشته ایم آنها در زمینۀ عصبانی کردن و کارت گرفتن بازیکنان ما بسیار موفق عمل کرده اند.
اما منافع سفر حج برای برخی سازمانهای داخلی و خارجی عاملی است که براساس آن به نظر نمیرسد موضوع قطع ارتباط دوام زیادی بیاورد حتی اگر منجر به عذرخواهی و پرداخت غرامت شود. تجربیات بسیار وحشتناک قبلی این موضوع را نشان داد.
با تشکر از دقت نظر شما
ارادتمندم
نوشته قابل تأملی بود. نه برای دستاوردهای کوچک ارزش قائل اند نه برای دستاوردهای بزرگ. دکتر منتظرم در نوشته بعدی تان بخوانم که اینها اساسا برای چه چیزی ارزش قائل اند (:
سلام
اساسا ما چرا باید موفق شویم؟ موفقیت یعنی توزیع فرصت ها، آیا دلواپسان دنبال این هدف هستند؟ موفقیت یعنی بازنگری و اصلاح ساختارهای معیوب؛ آیا دلواپسان دغدغه بهتر شدن دارند؟ موفقیت کوچک اما پایدار یعنی فراهم شدن بسترهای قدرت جامعه مدنی؛ آیا دلواپسان به این ها وقعی می نهند؟
موفقیت مرهون نه تنها دولت فروتن بلکه حکمرانی خوب و فروتن است؛ آساسا ما فروتن هستیم؟
تمام مام مرا به به حراج گذاشتید دلواپسان
به فرمایش استاد درس تاریخ باستان در 1379هخ، «ایرانیان در معیت باستان شناسان غربی سفرکرده به کشور در دوران قاجار، مجمسمه های بزرگ، ولی به درد نخور را خودشان برمی داشتند و کوچک های زینت بخش امروزین موزه های غربی را دودستی، تنها به خاطر کوچکی شان، با دستان خویش تقدیم آن سوی آب ها می کردند.» معنایش این است که ما از نظر روانشناختی مردمی بزرگ پسند، حتی آنجایی که پای نامرغوبی به میان می آید، هستیم. گاهی، آن گونه چیزهای بزرگ به جای کوچک ها ما را فریفته است و گاهی دیگر، چیزهای کوچک به جای بزرگ ها. شوربختانه، جزو میراث ادبیات چنین سرزمینی هم، نخست، تاکید بر کوچک ترها شده است و از این نمونه بسیار است؛ «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.» شاید بتوان اقدامات کنونی روزهای نزدیک به اجرای برجام را محکی برای «واکنش سنجی های» آن دیگری هر کدام از بازیگران نگریست. در این میان، عقلانی آن است که هوشیار پایان دهنده به مدهوشی تاریخ شود.

با سلام و احترام

اگر نه معجزات بزرگ و نه کوچک دیده نمی شوند و کارگر نیستند به نظر من ربطی به "مردم " و با "همه" ندارد. امروزه مردم واژه مقدس و بی معنا و گنگی است که هرکس به زعم خود مورد حمایت مردم است و طبیعتا مصالح و منافع مردم را به زعم خود یدک می کشد. در حالی که مردم در این عبارات همان گروه و حزب و جریان و چند نفر خاص هستند. در حالیکه مردم به معنای عام دنبال بدبختی و زندگی عادی خود هستند. پس کسی از مردم صحبت نکند بهتر است .چون مردم معنی ندارد اگر کسی به فکر مردم بود که با اعتیاد و بیکاری مبارزه می شد. این مسئله هم ناشی از تناقضات ذاتی و خصلت متناقض سیستم در ایران است. ما دچار تناقضات ذاتا سیستمی در ایران شده ایم لذا آمدن و رفتن افراد هم گره ای از کار باز نخواهد کرد چون تناقضات در ذات این سیستم رخنه کرده و جا خوش کرده است. من فقط در خرده نظام  سیاسی به یکی از این تناقضات اشاره می کنم که شما پس از آن بحث حمله به سفارت عربستان را هم در غالب آن می توانید تحلیل کنید من وقت نکردم در قالب مقاله ای هنوز این کار را در چهار خرده نظام و نظام در کلیت آن مورد کنکاش قرار دهم. خیلی نمی خواهد آسمان ریسمان بکنید تا مسئله شناسی و علت یابی کنید خیلی ساده است. ببینید ما در تمام دنیا یک حکومت داریم که یک انتزاع سیستمی است و تبلور عینی آن دولت است. در دموکراسی های مدرن حکومت ها انتزاع و دولت عنیت آن است. در ایران حکومت و دولت هر دو کمال مطلق عینیت هستند و وجود خارجی دارند هر دو نیز از ابتدای پیدایش سیستم در تمام دوره ها در تضاد و تعارض  با هم بودند حتی اگر دولت دست آقای احمدی نزاد باشد. لذا طبیعی ست که دولت تسخیر سفارت را محکوم و حکومت تایید و یا سکوت کندو .... گفتم که ساده است خیلی مسئله را با الفاظ جامعه شناسی و نظریه ها پیچیده ش نفرمایید دکتر جان ما یک فرماندار در شهرستان داریم یک امام جمعه یک رئیس دانشگاه داریم یک نماینده رهبری یا همان نماینده حکومت یک استاندار داریم یک امام جمعه یک وزیر داریم و یک در تمام شئونات خود شما بهتر می دانید لذا این یک نوع تضاد و تناقض است دو پادشاه در یک اقلیم نگنجد. یعنی چی دو سیستم متضاد و ناهمساز مطابق نظریه سیستم ها در کنار هم همزیستی نمی توانند داشته باشند انتروپی ایجاد میکند لذا تا زمانی که تناقض در سیستم وجود دارد هیچ عامل و کنشگری ولو خاتمی و روحانی و امثال آن نمی تواند با چنین تناقضی عظیم در دو سیستم کنار بیاید و کاری از پیش ببرد این دو سیستم باید کار را به جایی ببرند که طبق قوانین سیستمی یکی در یکی ادغام ذوب حذف انهدام تولد یک سیستم جدید و یا سناریو های دیگر رخ دهد لذا تحلیل عوامل در سطح کنشگر برای ایران بی معنی و پوچ است. ساده و زیبا فکر کنید و به رفتار سیستمی فکر کنید ریشه بسیاری از عوامل دست میاید خیلی به ذهن نمی خواهد فشار بیاوریم.

پاسخ:
سلام
من چیزی را در سطح کنشگر تحلیل نکردم.
۱۶ دی ۹۴ ، ۱۰:۳۰ رسول سوری
با سلام
دیروز که این مطلبو می خوندم تحت تاثیر قرار گرفتم...چراشو میگم...واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم...از عربستان شروع می کنم که شکی نیست اعدام یه مخالف یا منتقد یا هر اسم دیگه ای که در مورد آن به کار ببریم فقط در کشوری اتفاق می افته که هنوز در دوره قرون وسطی به سر می برد...خوب چه میشه کرد همینه دیگه جهان سوم، خاور میانه و...اما درمورد حمله به سفارت که بعد از سی سال که کشور تاوان داده و می دهد، نمونه اش  برداشت از پول های بلوکه شده، دادن غرامت و... اینه دیگه که این قصه سر دراز دارد...جالبه که حرکت عربستان در خصوص اعدام شیخ نمر به خودی خود محکوم بود و با اعتراض جامعه جهانی روبرو میشد اما با حمله به سفارت عربستان عمل عربستان فراموش و حرکت ایران در راس رسانه ها قرار گرفت...اگه به گذشته برگردیم در واقعه انقلاب هرکاری ممکنه اتفاق بیفته و برای دنیا  اگه مقبول نباشه اما می تواندقابل هضم باشد اما در دوران صلح و ثبات یه کشور!!! متاسفانه پرستیژ یه کشور زیر سوال می رود...چراکه دیپلمات ها دارای مصونیت از تعرض و همچنین مصونیت قضایی هستند...به نظر می رسد رفتار بد عربستان اکنون به فراموشی سپرده شده و آن چیزی که  دنیا  می خواهد و یا می خواهند در ذهنشان باقی بماند حمله به سفارت عربستان است...از طرف دیگه کشورهای مخلف سعی دارند از این حادثه برای زیر سوال چهره مثبت ایران و همچنین دستاوردهای حال حاضر ایران در قضیه هسته ای، تحریم ها، معادلات منطقه ای و...استفاده کنند...به هر صورت مطلب « موفقیت های بزرگ هم به باد می روند» باید بگم مطلب قابل تامل و زیبایی بود و به نگارنده مطلب خسته نباشید میگم...با سپاس
۱۶ دی ۹۴ ، ۱۱:۲۳ زهرا کریمی

با سلام و تشکر از ارسال مقاله ی تامل برانگیز شما

 

دیروز به دوستی می گفتم مثل این که ما با پارچه آب های آلوده ای که روی زمین ریخته شده را می خواهیم آرام آرام پاک کنیم که هر از چندی یک تانکر آب آلوده دوباره بر زمین ریخته می شود. در چنین مواقعی این احساس غالب می شود  که آیا ما آب در هاون نمی کوبیم؟؟

 

موفق و پایدار باشید


۱۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۴۰ مسلم سوری
با سلام و عرض ادب
مطالبی که عنوان شده بسیار زیبا و قابل تامل میباشد، اما نکته ای که به نظر میرسد این است که چرا سفارت یک کشوری که ما در منطقه بر سر بسیاری مسائل از جمله سوریه، یمن، داعش،  حادثه منا، بحرین، مصر و... مشکل داریم و با چالشهای بسیاری روبرو هستیم باید اینطور برخورد شود، زمانی که حادثه منا اتفاق افتاد تمام رسانه های دیداری و شنیداری کشور ما اینطور عنوان کردند که مدیریت غلط باعث این فاجعه شده، پس چطور آن زمان کسی اعتراض محکمی انجام نداد و فقط با چند تجمع همه چیز فراموش شد، نکته قابل تامل این است که این حرکت دولت سعودی در بسیاری از جوامع مطمئناً محکوم میشد و دیگر نیازی به اشغال سفارت نبود که الان همه در مورد سفارت صحبت میکند اما حرکت وقاحت بار دولت سعودی در برخورد با یک عالم دینی و مخالف سیاست های دولت به فراموشی سپرده شده است، بنده هم این عمل دولت عربستان را شدیدا محکوم میکنم اما از این بدتر کار عده‌ای خودجوش که من نمیدونم اینها کجا به جوش می آیند که از دید نیروهای امنیتی ما رصد نمیشوند که خیلی راحت به سفارت یک کشور که مصونیت سیاسی دارند حمله میکنند و اینطور چهره کشور ما را در تمام جهان مخدوش میکنند و خوراک خوبی به رسانه های عربی و غربی میدهند تا جایی که حتی فدراسیون فوتبال عربستان حاضر نیست تیم های خود را به ایران بفرستد تا در لیگ قهرمانان آسیا بازی کنند  و بنده باز این حرکت دولت سعودی را محکوم میکنم که حساب ورزش از سیاست جداست. 

با سپاس از مطلب بسیار آموزنده شما
با سلام و خسته نباشید خدمت آقای دکتر فاضلی
با توجه به شناختم از شما بمثابه یک شخصیت واقعا علمی، تنها در یک چیز میتوانم با شما همدلی کنم اینکه بحرانی همه جانبه در جامعه وجود داره و شما هم واقعا دلسوزانه به فکر ایران هستید.
اما بنظر من بالمآل تمامی نوشتارها باید معطوف باشد به ناعقلانیت بنیادین نهفته در کنه نظام سیاسی، پارادوکس های قانون اساسی و نتیجتا اقتصاد سیاسی یی که ایران رو به سیرک سرمایه داری تبدیل کرده. غیر از این یعنی فراروی از تمامی مسایل و چالش های جامعه

جناب آقای دکتر فاضلی عزیز

با سلام

در مورد مسائل اخیر، تحلیلی تأمل برانگیز و نادر ارائه دادید. همانگونه که فرمودید، متأسفانه موفقیت های کوچک به دلایل مختلف دیده نمی شوند، موفقیت هایی که می توانند اساس اصلاحات در کشور باشند. از سوی دیگر، اَعمالِ نیندیشیده مانند یک سیل خروشان، آماده ی از بین بردن تمامی اصلاحات کوچک و بزرگند. علت آن نیز می تواند موارد مختلفی باشد، از جمله اینکه در کشور ما تجمع های انبوه خلقی آزادند که هرگونه عمل کنند. تجمعاتی که بر اثر حادثه ای گرد آمده، هیجانات آنی دارند و حس تشیخص خود را از دست داده اند. این گروه ها که هدف قبلی و اندیشیده ندارند، با عقلانیتی اندک، بدون توجه به تبعاتِ اَعمال خود و بر اساس هیجانات لحظه ای تصمیم به کارهایی نابخردانه می گیرند و آنها را به عمل در می آورند؛ و متأسفانه آنچه را که در درازمدت با تأملات فراوان و دشواری بسیار بدست آمده، بر باد می دهند.

مجموعاً با نوشتار جنابعالی کاملاً موافقم و عقیده دارم اگر سران کشور بر آن تأمل نموده، مطابق آن عمل می کردند، اکنون کشور ما وضعیتی بسیار بهتر داشت.

با تشکر 

۱۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۴۸ توحید علیزاده
با سلام
درسته که حمله به سفارت از منظر اوضاع بین المللی اساسا چیزی شبیه توحشه و هزینه های فراوانی هم برا دولت و ملت داره؛ ولی به نظرم ما داریم دستاوردهای حمله به سفارت عربستان را برای دولت تدبیر از زاویه سیاست داخلی نادیده می گیریم. من تردید ندارم که با این اقدام ابلهانه عده ای معلوم الحال، فرصت بسیار مناسبی دولت تدبیر از منظر آرایش وزنه سیاسی داخلی فراهم  شده که یه جورایی تظمین کننده آرایش نیروهای مجلس بعدی و حتی تداوم دولت بعدی روحانی است. حقیقت اینه که از زاویه سیاست داخلی روحانی همچین وضعیت محکمی نداشت و من شخصا اگر  قبلا نسبت به 8ساله بودن دولت روحانی تردید جدی داشتم اکنون برای بقای  4 سال دولت وی یقین قطعی دارم. ضمن اینکه فراموش نکنیم ساختار به دلایل متعدد داره نشان می ده که می خواد خودشو به عقلانیت دولت(خواسته یا ناخواسته) نزدیک کنه ولی روش نمیشه مستقیم مطرح کنه. باور کنید وقتی پرزیدنت روحانی داشت با ناراحتی حمله به سفارت رو محکوم می کرد من شعف و شادی وی را در درونش حس می کردم. بیایید به دستاورد مثبت این داستان هم بیشتر فکر کنیم. یاد گرامشی به خیر«اوضاع هرچقدر بدتر شود بهتر می شود». دوستان رادیکال ما از نظر سیاست داخلی برای روحانی آبروداری کردن . دمشون گرم والا، ای ول دارن همشون با این حماقتشون. به نظرم دولت باید براشون گل و شیرینی هم بفرسته آقای دکتر. 


باسلام

به‌نظر می‌رسد دیده شدن موفقیت‌ها (کوچک و بزرگ) از سوی جناح‌ها و فعالان سیاسی (مخالف) و مسئولین کشور منوط به این امر است که 1- بیش‌تر (همه) مسئولین، فعالان و جناح‌های سیاسی به فکر منافع ملی باشند، نه منافع جناحی و خانوادگی به هر قیمتی! در این‌صورت دولت از هر جناحی در راستای تحقق این منافع ملی حرکت کند مورد تأیید و حمایت تمام جناح‌ها و گروه‌ها و ... خواهد بود.

2- اخلاق و پایبندی به اصول و شرف انسانی و شجاعت و صداقت نیز جزو شخصیت فعالان جناح‌های سیاسی و ... باشد. در این‌صورت با بی‌اخلاقی و وارونه جوه دادن واقعیت، جناح رقیب را تخریب نخواهند کرد.

اما شاهدیم که در ایران امروز اگر نگوییم که جناح‌های سیاسی و مسئولین رده‌ی بالای کشور به فکر منافع ملی نیستند، ولی با صراحت می‌توانیم بگوییم که منافع ملی در نزد جناح‌های سیاسی و مسئولین کشور متفاوت است و از واریانس بالایی برخوردار است. در چنین وضعیتی از آنجا که بازیگران تأثیرگذار بیش از یک گروه، جناح و طیف است هدف‌گذاری متفاوت خواهد بود و مشخصاً سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و اقدام‌ها نیز اهداف متفاوتی را دنبال خواهند کرد.

در مورد شرط دوم باید گفت که تخریب ناجوانمردانه‌ی رقیب (بهتر است بگوییم مخالف)، وارونه جلوه دادن واقعیت به هر قیمتی و با هر ابزاری در کشور فراوان به‌چشم می‌خورد آن‌هم در کشوری که قانون اساسی‌اش مبتنی بر دین اسلام و کتاب آسمانی قرآن است و ادعای اخلاق‌مداری هم دارد!!

 

با این اوصاف این‌طور نیست که رقیب (بهتر است بگوییم مخالف) موفقیتی اعم از کوچک و بزرگ ندارد، که دیده و گفته شود، بلکه قرار است برای دیده شدن خودمان فقط نیمه‌‌ی خالی لیوان را ببینیم و فقط ایرادهای رقیب را خاطرنشان کنیم و با تمام توان و با هر ابزار و به هر قیمتی ولو بیکاری روزافزون، تورم و رکود کمرشکن، بسته شدن بنگاه‌های اقتصادی و صدها مشکل اقتصادی، اجتماعی و ... دیگر برای رقیب مشکل ایجاد کنیم.

 

به‌نظر می‌رسد نگرش جناح‌ها و گروه‌های سیاسی فعال در ایران منطق صفر و یکی است به‌همین دلیل رقبا تمام تلاش‌شان را صرف تخریب همدیگر می‌کنند تا مبادا موفقیتی از سوی رقیب کسب شود و در صورت کسب موفقیت ولو در راستای منافع ملی هم باشد سعی در وارونه جلوه دادن واقعیت می‌کنند.

 پرسش این است که برای تغییر نگرش فعالان سیاسی از منطق صفر و یکی به منطق فازی و حتی سهیم کردن جناح‌های رقیب در موفقیت کشور چه باید کرد؟ آشتی ملی، ائتلاف، مذاکره و ...؟

من یه نظر برات گذاشتم اما ظرفیتت برای شنیدن نظرات مخالف، آنقدر نازل بود که نتونستی نمایش بدی.البته نه اینکه نفهم باشی بلکه خوب بلدی چطوری خودتو به نفهمی بزنی. طبیعت بهت یه مخ خوب داده اما اینچنین مذبوحانه در مدح یه رژیم فاشیستی،شبانه روز مطلب استفراغ میکنی. مذبوحانه برای بقای رژیمی عهد بوقی مرثیه خوانی میکنی. اما اینو بدون نوشتن در یه جامعه فاشیستی از خود فاشیست فاشیستی تره.لاس زدن های روشنفکرانه امثال شما منو یاد نیچه و اخلاق بردگانش میندازد.به قول دوستی، حرافی بردگان تنها یکی از کارکردهای ماشین فاشیست است. یه نویسنده در یه جامعه فاشیست، برده ای است که ماشین فاشیست را روغنکاری میکند.تحول خواه اسکلی است که در روزنامه های مجوز دار مطلب استفراغ میکند. امثال تو تنها به این دلیل مینویسید که پذیرفته اید سانسور وجود داشته باشد.حالا فک میکنی تاریخ بعدها چه قضاوتی راجب شما و امسال شما خواهد کرد؟ مطمئن باش فردا ازت خواهم پرسید که تا کجا در فاشیست فرورفته بودی؟ تا زانو؟ تا کمر؟ یا تا خرخره؟ مدام وانمود میکنی آدمی علمی هستی و ادای محققان کارپشته رو در میاری به این و آن ارجاع میدی اما چشم بر این حقیقت ساده میبندی:که دولتی که مبتنی بر شریعت باشد اصلا دولت نیست، استبداده و باید برای برچیدنش تلاش کرد. هوچی گر نان به نرخ روز خور
پاسخ:
سلام جعفر آقا
1. وقتی در جایی می نویسید که برای شما معلوم است که «بعد از تأیید صاحب وبلاگ منتشر خواهد شد»، نباید انتظار داشته باشید هر چه می نویسید، منتشر شود. این جزء حقوق نویسنده وبلاگ است. شما غیرفاشیست ها که از حق و حقوق داد سخن می رانید که این چیزها را بهتر می دانید.
2. شما شیرمرد شجاع غیرفاشیست، که برده نیستید، ماشین فاشیسم را روغنکاری نمی کنید، به قضاوت خوب تاریخ درباره خودتان اهمیت می دهید، و هزاران حسن را یکجا دارید، حضور ما را نادیده بگیرید. اول لطف کنید یک اسم و ایمیل معتبر از خودتان بگذارید. دوم، یک کمی شجاعت بیشتر به خرج بدهید، همین حرف هایتان را در یک وبلاگ منتشر کنید. این که کار سختی نیست.
3. ببین پسر جان این عبارت از لحاظ محتوایی ایراد دارد: «دولتی که مبتنی بر شریعت باشد اصلا دولت نیست، استبداده.» از منظر نظریه سیاسی و جامعه شناسی، دولت استبدادی هم وجود دارد. اصلا باید دولت (به معنای یک حاکمیت سیاسی) وجود داشته باشد تا وصف «استبدادی» درخصوص آن صدق کند. بنابراین گفت عبارت «دولت نیست، استبداده» از حکیمی چون شما که به ادراک نیچه نائل آمده، بعید است.
4. تا وقتی «کارکشته» را «کارپشته» و «راجع به» را «راجب» می نویسی، درباره نیچه حرف نزن. شما که اسمت را هم ننوشتی که من بدانم شما چه کسی هستید، اما حداقل برای نیچه خوب نیست که خوانندگان آثارش این گونه باشند.
5. جعفرجان، آدم یا عصبانی است یا فکر می کند، این دو کار را با هم نمی شود انجام داد. هر خواننده ای از لحن نوشته شما می فهمد که عصبانی بوده اید. بنابراین اصلا فکر نکن که افتخاری نصیبت شده و توانسته ای حاصل تفکرات خودت درباره یک نظام سیاسی، یک نویسنده فاشیست، حکومت دینی و سرنوشت یک کشور را در چند خط مکتوب کنی.
1.انتظار داشتم به جای ایرادات ملانقطی،سر راست و مشخص به معنای واژه ها بپردازی و ارتباط آنها را با واقعیت موجود بسنجی نه اینکه مثلا به بهانه اغلاط املایی سرمان شیره بمالی.
2.گمان میبردم از مدافعان سرسخت دولت مدرن باشی، (خاطرم هست در دانشگاه مازندران در گیرو دار 88 کتب: تشکیل دولت مدرن از فرانکو پوجی و مجموعه فهم جامعه مدرن رو به انجمن معرفی میکردی) و اگه بنده واژه دولت رو به کار بردم مشخصا منظورم دولت مدرن بوده و فکر نکنم دولت به معنای مدرنش شکل استبدادی هم داشته باشد؛در نظریه سیاسی نیز حکومت استبدادی داریم نه دولت استبدادی.
3.دکتر فاضلی عزیز ،البته که عصبانی بودم. چه در وبلاگ یا هر جای دیگری بنابر مفهوم پایه ای حق و مفهوم آزادی بیان: هر سخنی باید اجازه پخش و انتشار داشته باشد.مگر آنکه آن سخنان مستقیما به دیگران آزار فیزیکی برساند. غیر از این یعنی حاکمیت سانسور، که مغایر با آزادی بیان ست.و باید این واقعیت ساده را قبول کنیم. من صرفا به مسئله اعدام ها در عربستان و اهدافی که حکومت ایران داشت، پرداخته بودم.
در ضمن استاد این فرستنده کامنت است که باید تعیین کند کامنت به طور خصوصی ارسال شود یا برای عموم قابل نمایش باشد!!!! این یعنی اینکه هر سخنی قابلیت مطرح شدن دارد به شرطی که گوینده موافق باشد.
4.ادعای جنابعالی مبنی بر ذکر نام و ایمل معتبر از سوی نویسنده ی نظر، از امنیت جایگاه شما و اطمنیان شما به این جایگاه حکایت دارد!!!!!

پاسخ:
1. برداشت شما از آزادی بیان فقط برای خودتان معتبر است. اگر این قدر به آزادی بیان اعتقاد دارید، راه حلش را خدمت شما گفتم. ساده است. بدون هزینه، وبلاگ راه اندازی کنید و تا می توانید همه حرفهای خود را بنویسید. یک روزنامه، رسانه صوتی و تصویری در آزادترین کشور دنیا پیدا کنید که خود را مکلف بداند هر کس هر چیزی گفت و نوشت، منتشر کند، بدون آنکه گوینده و نویسنده مسئولیت آن را بپذیرد.
2. شما حق دارید سخنتان را بگویید و پخش کنید، کسی جلوی شما را نگرفته است؛ ولی من الزامی به انتشار آن ندارم. شما ممکن است شعر یا نیایش بنویسید. آیا من طبق تعریف شما از آزادی بیان وظیفه دارم چون به کسی آزار فیزیکی نمی رسانید منتشر کنم؟
3. منطق شما غیرفاشیست های مبارز شجاع این گونه است که هزینه سخن شما را دیگری می پردازد و شما تعیین می کنید که پخش بشود یا نشود، چون شما گوینده هستید؟ خب شمای گوینده چرا در دنیای ابزارهای رسانه ای فراوان، وسیله گفتن حرفتان و مسئولیت آن را خودتان نمی پذیرید؟
4. معلوم که هر کس می خواهد حرف به نظر خودش مهمی بزند، اول باید مشخص کند کیست. این ربطی به امنیت داشتن یا نداشتن جایگاه دیگران ندارد. خیلی بدیهی است که مایل نیستم بی دلیل برای خودم ناامنی ایجاد کنیم به خاطر حرف های بی ربط یا باربط کسی که نمی شناسم اصلا صداقت دارد یا ندارد.
5. دولت آلمان هیتلری، ایتالیای موسولینی، روسیه استالین، چین کمونیستی، همه دولت مدرن بودند و هستند، ولی استبدادی بوده و هستند.
جناب آقای جعفر آقا با سلام
بنده کامنت های شما را رصد می کنم
به نظر می رسد بهتر است شما انرژی خود را صرف نشست اتحادیه عرب در قاهره کنید ودر مورد عراق بنویسید.......به نظر می رسد هنوز ناسونالیسم پان عربیسم نه تنها فروکش نکرده بلکه پررنگ تر هم شده است---بهتر است شما به جای انتقاد از هم وطنان خود به انتقاد از دولت عراق بپردازید----- شاید هم مقصر نون های ما است که نمک ندارند-----با اینکه منافع ملی حرف اول در  تصمیم گیری های سطح کلان یک کشور می زند اما عراقی ها باز به ایران پشت کردند و جالبه که هیچکی هم صداشو در نمی آره--حالا فرض کنیم که رزیم قبل بعث و صدامو و ... بودند اینا دیگه چرا---ما ایرانی ها فقط بلدیم از همدیگه انتقاد کنیم همیشه دشمانی را دشمن می پنداریم که دشمن درجه چندم هستند اما دشمنان واقعی را دوست استراتژیک خطاب می کنیم---خوب می دانیم که دشمنان و دوستان همیشگی وجود ندارند و عراق هم خوب می داند اما به نظر می رسه جعفرآقا نه ما و نه شما اینو نمی دانیم--- بسی جای تاسف است
۲۲ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۴ مصطفی علیزاده
سلام
دکتر جان ادامه نده برای قلبتون خوب نیست
ای کاش یه روزی یاد بگیریم بدون توهین نظرات مخالف و حتی متضاد داشته باشیم
بنده همیشه شما را ستوده ام ولی بطور مبنایی با نظرات سیاسی شما مخالفم
خداوند به همه شرح صدر دهد
پاسخ:
سلام آقای علیزاده
منم سعی کردم خیلی تحمل داشته باشم. بنابراین نظرات مخالف را هم منتنشر می کنم. دوستان زیادی هم دارم که مثل شما کلا با آراء من مخالف هستند. حداقل شما تجربه کرده اید اختلاف بنیادی نظرات سیاسی ما، هیچ اثری روی تمایل من به همکاری با شما نداشت اگرچه قسمت نشد.
۲۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۷ احمد رضایی

تحلیل دقیق و ارزشمندی بود . موفق باشید

دکتر عزیز من از توهین های دوست جوان وانقلابی!!از شما عذر می خواهم .

روی خط منافع ملی حرکت کردن  هم با ید از جعفر گل خورد وهم از مارادونا.

۲۵ دی ۹۴ ، ۰۲:۰۱ مصطفی علیزاده
سلام
جناب رضایی عزیز با عرض ارادت واژه انقلابی در افواه عموم معنای خاصی داره, اگر منظورتان کنایه بود که هیچ وگرنه مطالعه کامنت جعفرآقا نشون میده که بیشتر ضدانقلاب باشند!!!!!
پاسخ:
سلام
منظور آقای رضایی انقلابی به معنای جامعه شناختی است: طرفداران تغییرات رادیکال
۱۴ بهمن ۹۴ ، ۰۸:۴۴ فائزه فاطمی پور
همیشه به این نکته پر مایه شما فکر می کنم
ایرانی ها عاشق امار و ارقامند
مثلا چند درصد در کشور اراضی تحت حفاظت داریم!
11%
ولی پیشنهاد سازمان های جهانی 10% است
ما افتخار می کنیم که وسعت این اراضی بیشتر از معیار جهانی است ولی هرگز به مدیریت و به طور دقیق تر به مدیریت علمی ان فکر نمی کنیم
با یک شادی به خیابان ها می ریزیم و با چند پیغام ساده در شبکه های اجتماعی علیه اعتقاد دیروزمان می جنگیم
ریشه ای در فرهنگ این مرز و بوم باید تغییر کن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی