دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران

ایران برای توسعه پایدار به عقلانیت جوهری نیازمند است.

دغدغه ایران
حق داریم ایده‌‌های‌مان را درباره کشوری که از آن ماست بیان کنیم، به پایداری بقا و ارتقای آن بیندیشیم، و زندگی بهتری مطالبه کنیم. مکلفیم به فکر ایران باشیم و آن‌را آباد و آزاد بخواهیم. باید به قضاوت تاریخ درباره خود بیندیشیم، و کاری کنیم درخور سرزمین و مردمان تمدنی تاریخی، پیش از آن‌که ضعف عقلانیت ما را عبرت تاریخ سازد.
محتوای این وبلاگ از طریق این کانال تلگرام هم در دسترس است. https://telegram.me/fazeli_mohammad
۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۸

مصیبت جامعه بی حریم

این نوشته در روزنامه اعتماد روز 23 خرداد 1393 منتشر شده است.

------------------------------------------------------------------

روز 12 خرداد برای شرکت در یکی از نشست‌های «باید درباره آب گفت‌وگو کنیم» در شهر مهریز یزد و در جمع کسانی بودم که همگی به نوعی با قنات سروکار داشتند. مقنّی، کشاورز، مدیر اجرایی و مقام سیاسی مرتبط با مدیریت آب و قنات گرد هم آمده بودند تا درباره نقش قنات در مدیریت پایدار آب گفت‌وگو کرده و تشریح کنند که چه بلایایی بر سر قنات‌های ایران آمد که به وضع فعلی درآمده‌اند. بحث‌های بسیاری درباره علل تخریب قنات‌ها مطرح شد، اما از میان همه علل، یک علت بیش از همه تکرار می‌شد. اکثریت افراد وقتی لب به سخن می‌گشودند یکی از علل تخریب قنات‌ها را «رعایت نشدن حریم قنات» برمی‌شمردند.

من قصد ندارم درباره مدیریت آب بنویسم، اما مجبورم شرحی درباره ارزش قنات ذکر کنم تا بتوانم سخن اصلی را بگویم. قنات سازه ارزشمندی است که در زمره پایدارترین تکنولوژی‌های بهره‌برداری از منابع آبی است. قنات آب را بدون صرف انرژی فسیلی و فقط با بهره‌گیری از جاذبه زمین به سطح می‌رساند، تخریب‌کننده سفره‌های آب زیرزمینی نیست، میزان تبخیر آب در آن بسیار کم است و چندین مزیت دیگر نیز دارد. قنات به من هزاران سال ابزار استخراج آب و مسبب آبادانی ایران بوده است. قنات میراثی تاریخی است که ارزشی امروزین دارد. قنات‌ها هم‌اکنون نیز قریب به 4.5 میلیارد متر مکعب آب در سال در اختیار ما قرار می‌دهند.

قنات بیش از هر چیز به‌واسطه رعایت نشدن «حریم قنات» تخریب شده است. «قنات حریم دارد» یعنی در فاصله مشخصی از آن نباید چاهی حفر شود، و در حریم آن نباید ساخت و سازی صورت گیرد، و کارهای دیگری نیز نباید در حریم قنات انجام شود. جامعه ایرانی حریم قنات را رعایت نکرده است. چاه‌های آب در حریم قنات حفر شدند، ساخت‌وسازهای گسترده انجام شده و شاید تلخ‌تر این‌که جریان‌های فاضلاب به تونل‌های قنات‌ها هدایت شده‌اند. قنات نه حریم داشته و نه حرمت.

بی‌حریمی و بی‌حرمتی قنات مسبب محروم شدن ما از میراث گرانبهای تاریخی شده است. اما همان روز که این عبارت «حریم قنات» را بارها و بارها شنیدم، با خود فکر کردم آیا «بی‌حریمی» وصف مصیبت‌باری برای جامعه ما نیست؟ چه حریم‌هایی دریده شده‌اند که امروز به این وضع گرفتار آمده‌ایم؟ سه پرسش مهم و مجزا در این خصوص قابل طرح است: 1. کدام حریم‌ها دریده شدند؟ 2. چه شدن که دریدن حریم‌ها امکان‌پذیر شد؟ و 3. دریدن حریم‌ها چه به سر ما آورده است؟ پاسخ گفتن به پرسش دوم وقت و مجالی فراخ می‌خواهد و مناقشه‌برانگیز است. اما پرسش اول و سوم هم به همان میزان مهم‌اند.

جامعه ایرانی را به‌واقع می‌توان «جامعه بی‌حریم» خواند که لاجرم بی‌حرمت نیز خواهد شد. من شماری از حریم‌هایی را که حرمتی نداشته‌اند ذکر می‌کنم: حریم جنگل، حریم راه، حریم خط لوله، حریم دانشگاه، حریم رودخانه، حریم منطقه حفاظت‌شده، حریم حیات وحش، حریم آثار و بناهای تاریخی، حریم قلم، حریم بیان و سخنرانی، حریم علم، حریم دریا، حریم مالکیت، حریم خیابان، پیاده‌رو، حریم خصوصی، حریم ارتباطات، و ... . هر کس در شغل و حرفه‌اش می‌تواند بسیاری از حریم‌ها را برشمارد که امروز حرمتی ندارند.

جامعه بی‌حریم وصف نظام اجتماعی-سیاسی‌ای است که هیچ خط قرمز غیرقابل تخطی ندارد. جوامع نمی‌توانند بدون داشتن مرزها و محدوده‌های غیرقابل تخطی که همگان یا اکثریتی غالب بر منصفانه و عادلانه بودن رعایت حرمت آن‌ها اجماع دارند، درست و پایدار زندگی کنند. اما امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که هر حریمی می‌تواند دریده شود، و هر گروهی به دریدن حریم و حرمت جایی مشغول‌اند. عده‌ای حریم دریا، جنگل، رودخانه و منطقه حفاظت‌شده را می‌درند و زمین‌خواری و سودجویی می‌کنند. دیگرانی حریم علم، قلم، بیان و اندیشه را می‌شکنند و کتاب‌دزدی و مدرک‌سازی می‌کنند یا سخنرانی را در پای تریبون یا منبری بی‌حرمت می‌کنند. عده‌ای از زندگی خصوصی مردم فیلم می‌گیرند و در فضای مجازی منتشر می‌کنند. رانندگان حریم خط‌های سفید خیابان را رعایت نمی‌کنند، و موتوری‌ها حریم پیاده‌های پیاده‌رو.

وقتی حریم قنات‌ها شکسته شد، و موتورهای آب لذت وافر نفع‌طلبی کوتاه‌مدت را به ما چشاندند، خشکی امروز و فرونشست آب‌های زیرزمینی را ندیده بودیم. امروز زمین فرو می‌رود و خاک خشک می‌شود. گیاهان می‌خشکند و ریزگردها دمار از روزگارمان درمی‌آورند. آن‌گاه که حرمت مالکیت دریده شود چشمه‌های تلاش و خلاقیت بخشکند و بیابان رانت‌خواهی و فرصت‌طلبی هموار و گسترده گردد، و سراب عدالت جماعتی را به مهلکه برد. آن‌گاه که حریم قلم و اندیشه دریده شود، مظاهر شجاعت، صراحت و عقلانیت کور گردند و ریگزار زبونی و تملق، تلّی از مهملات را روی هم انباشته می‌سازد. کتاب‌دزدان و مدرک‌سازان، ساربانان همین ریگزارند که توشه همان مهملات را بار شتران خویش می‌کنند و سودای سودی در بازار مکاره جامعه بی‌حریم دارند.

آدمیان جامعه بی‌حریم، آرام و قرار ندارند و اضطراب‌شان دائم است. بیمناکی‌شان مدام است، و بی‌وقفه در اندیشه‌اند. بیم و اندیشه آن‌که کدام حریم‌شان دریده می‌شود، کدام حریم را بدرند تا یک گام جلوتر باشند، و آن‌که جلوتر است گوشت و پوست کدام حریم را به دندان کشیده. اعتماد محصول رعایت حریم‌هاست و جامعه بی‌حریم لاجرم بی‌اعتماد است. آدمیان جامعه بی‌حریم به شکلی تناقض‌آمیز از دریدن حریم‌ها لذت می‌برند، منتفع می‌شوند و زیر فشاری خردکننده افسرده و بیمار می‌گردند و ناراضی رو به زوال می‌روند.

هر جامعه‌ای تاوان بی‌حرمتی به یکایک حریم‌هایی را که دریده است پس خواهد داد. ما نیز حریم‌های بسیاری را دریده‌ایم و صلاح آن است پیش از آن‌که تاوان‌ها سنگین‌تر شوند، خود را چنان در حریم‌ها محدود کنیم که زندگی ممکن شود. جامعه بی‌حریم جز به تباهی نمی‌رود. قنات فقط مدلی برای حکمرانی آب نیست، قنات آینه‌ای پیش روی همه زندگانی ماست.   

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۴
محمد فاضلی

جامعه بی حریم

قنات

نظرات  (۱۰)

۲۴ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۰ فردین علیخواه
سلام
از تجربه قنات برای بیان مسأله مهمی استفاده کرده اید. پاراگراف آخر هم پند آمیز بود و هم نگران کننده. در کل اصطلاح جامعه بی حریم را به خاطر خواهم سپرد.
۲۵ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۳۹ مصطفی علیزاده
سلام
بسیار تاسف آور اما دلنشین بود....
در مورد سوال دوم به نظرم می آید که در مثل گویند حریم امامزاده را باید متولی آن حفظ کند. اگر متولیان امر شایسته ی حرم نباشند هم حریم ها شکسته می شوند و هم دیگران از برکت آن حرم محروم می مانند.
الهی حرم بر نامحرم حرام است....
سلام بر شما
خوب که دقت می کنم می بینم همه این ها آیا جز این است که ایرانی امروز در واقع حریم امن شخصی خود را نابود ساخته است؟ و هر جا می رود با یک نا امنی درونی مواجه است.....
به نظرم نیاز به یک حرکت اجتماعی درقالب یک تشکل مردم نهاد است تا آرام آرام همه را درباره این موضوع آگاه کرده، دغدغه آینده ایران بی حریم را و خود آدم ها را برایشان روشن کرده  و برای مقابله با این حریم شکنی ها آنها را همراه کرد
۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۴ الناز بحری
جناب آقای دکتر فاضلی 
از این دقت نظر و پیوند یک پدیده‌ی زیست محیطی و شرایط اخلاقی حاکم بر جامعه بسیار استفاده کردم. 
در واقع این مقاله باز هم به ما یادآوری می کند که در جامعه تمامی ارکان و پدیده‌ها به هم وابسته و پیوسته بوده و اثر دومینویی بر هم دارند. 
از این رو از نمی توان انتظار داشت با نادیده گرفتن یک یا چند بخش منتظر معجزه ای برای تغییر در جامعه باشیم. 
امیدوارم که حریم‌ها و حرمت‌ها شناخته و به تعبیر دقیق‌تر بازشناخته شوند و مورد احترام قرار بگیرند.
۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۷ سحر جعفرصالحی

درود بر شما

همه رفتارهای شهروندی در عرض همدیگر هستند. ما آدم هایی هستیم که آشغال می ریزیم، کمربند نمی بندیم، با عکس های شخصی مردم استیکر موبایل درست می کنیم، یک زمین را به ده نفر می فروشیم، رفت و آمد زیادخانه همسایه را رصد می کنیم و تهمت ناروا می زنیم و  ... و همه این رفتارهای هم عرض به نظرم در طول ذهن طاعون زده اجتماعی است که اخلاق زدایی شده است.

سال ها بعد از نوشتن پایان نامه ام این سوال برایم باقی بود که چرا دانش محیط زیستی مردم با رفتارهای محیط زیستی یا حتی با نگرش ها و ارزش هایشان رابطه ندارد؟ هر چه زمان می گذرد یشتر به این نتیجه می رسم که  دانشی که ما در یک جامعه بیمار کسب می کنیم واقعی نیست. غیر واقعی است چون اخلاق مدار نیست. هدف دار نیست. دانشمندی که آن را مطرح کرده  یک آدم غیر واقعی بی اخلاق منعفت گرا ست.  دانشی که واقعی نباشد، واقعی طرح نشده باشد و واقعی انعکاس پیدا نکند، در ذهن و احساس و نگرش نمی نشیند. تاثیری در نهادی کردن رفتارها ندارد که هیچ، ته مانده های دانش  و اخلاق بومی اجتماع را هم می بلعد و  بی حرمتی به حریم های انسانی را قی  می کند.

پاسخ:
سلام خانم صالحی
من ساختاری تر از شما به مسأله نگاه می کنم. رابطه دانش و رفتار محیط زیستی در همه جهان ضعیف بوده است.
با تشکر از مطلب قابل تامل شما؛

سوال من این است که فرض کنید حریم قنات رعایت می‌شد و چاه عمیق در این حریم حفر نمی‌شد، و قنات‌ هم از بین نمی‌رفت؛
آیا شبکه قنات‌های کشور قادر است آب مصرفی کل کشور را تامین کند؟
مسلماً خیر.
بستر آب‌های زیرزمینی مقدار مشخصی آب دارد، یا باید به سیستم قنات اکتفا کنیم و بخش بزرگی از جمعیت ایران تشنه بمانند و کشاورزی نابود شود

یا باید از این مجموعه آبهای زیرزمینی برداشت کنیم و در دراز مدت به خشکی و بی آبی برسیم. (چنانکه اکنون این اتفاق افتاده)

راه حل چیست؟

همین سوال را می‌توان درباره‌ی بسیاری از مسائل دیگر هم پرسید.
در بسیاری از این موارد نوستالژی زندگی باصفای گذشتگان، حیاط های با صفا به جای آپارتمانهای تنگ و دلگیر، غذاهای سالم و محلی به جای مرغ و ماهی پرورشی و هورمون خورده، و بسیاری چیزهای دیگر..

چیزی که معمولاً در این موارد دقت نمی‌کنیم این است که برخورد ما رمانتیک و احساساتی است،
در نظر نمی‌گیریم که زندگی در آن فضای سالم و با صفا تنها برای جامعه‌ای کم جمعیت ممکن است.

هفتاد هشتاد میلیون آدم را چطور می‌توان اسکان داد بدون آپارتمان؟ چطور می‌توان سیر کرد بدون مرغداری های صنعتی، بدون کشاورزی لبریز از کود شیمیایی و سم و دستکاری ژنتیک و غیره، چطور می‌توان سیراب کرد بدون حفر چاه؟

راه حل چیست؟ نیمی از جمعیت ایران را غیب کنیم؟

ممنون.
پاسخ:
سلام
من از «حیاط های با صفا به جای آپارتمانهای تنگ و دلگیر، غذاهای سالم و محلی به جای مرغ و ماهی پرورشی و هورمون خورده، و بسیاری چیزهای دیگر..» چیزی نوشته بودم؟
یک پاسخ ساده این است که بقیه چه کرده اند که جمعیتی بیشتر از جمعیت ما را رفع نیاز کرده اند و 85 درصد منابع تجدیدپذیر آبشان را هم مصرف نکرده اند؟ پاسخ های دیگری هم هست مثل این که آیا بهره وری آب کشاورزی باید زیر 30 یا 40 درصد باشد و نمی شود مثل بقیه دنیا بهره وری را بالا برد؟ و آیا کشتهای ارگانیک وجود ندارند؟ و ...
و این که مگر من حرف نوستالژیک زدم و اصلا موضوع آب بود؟ حریم پس چی؟
۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۵ شیوا پورقاضی
با سلام و احترام
از اینکه مفاهیم  قابل تأملی را چینش کردید، استفاده وافر بردم، و بسیار نگران.
جناب دکتر شاید دیر زمانی است که این دغدغه ها مشاهده می شوند اما متاسفانه باید قبول کرد که گاهی ما خودمان، البته مختص به پهنه خاکی ما نیز نیست، بلکه بسیاری از کشورها خود را به نابنایی می زنند(بنابر شخصی طلبی های کورکورانه). و این نابینایی که کاملاً عمدی صورت می گیرد نهایتاً تفکرات اشتباه،و به دنبال آن تصمیمات اشتباه را به جوامع تزریق می کنند که این بدترین در دنیا است.
با امید به اینکه واژه  "توجه" را بپذیریم. یا حق.


آقای دکتر من متوجهم که نوشتار شما دید نوستالژیک به این موضوع ندارد، و من هم چنین چیزی به این نوشتار نسبت ندادم. اگر باعث چنین برداشتی شدم عذر میخواهم. 
همچنین متوجهم که موضوع این نوشتار حریم است، و نه آب. 

من فقط به این بهانه که بحث آب و قنات مطرح شد، خواستم نوعی نگاه را که در مورد چنین مسائلی وجود دارد مطر ح کنم و پرسش خود را بیان کنم.

واقعن برای من دغدغه ای جدی است که چه می توان کرد. هم در مورد آب و بحران آن، و هم در مورد سایر مسائل مشابه.

بله، هستند کشورهایی که جمعیت شان بیشتر از ماست و بحران آب ندارند. ولی آیا این کشورها متوسط بارش سالانه شان به اندازه ما کم است؟ آیا هیچ کدام از قدیم با مساله کم آبی و مدیریت آب مواجه بوده اند؟ در کدام یک از این کشورهای پرجمعیت، حتی یک قنات در طول تاریخ ساخته شده است؟

به نظر من اگر قرار باشد مقایسه ای انجام شود باید بین ایران و کشورهایی مقایسه شود که هم از لحاظ جمعیتی و هم از لحاظ اقلیمی شرایط مشابهی داشته باشند.

مقایسه ایران با کشورهایی که آنقدر بارندگی سالانه دارند که بسیاری از محصولاتشان نیاز به آبیاری ندارد، و یا آنقدر مقدار تبخیر سطحی آب کم است که با مقدار کمی آبیاری میتوانند نیازشان را رفع کنند مقایسه صحیحی نیست. مثل این است که مدیریت آب را در یزد و لاهیجان با هم مقایسه کنیم.

واقعا اقلیم های مشابه ما راندمان کشاورزی شان بالاتر از ماست؟

ممنون
پاسخ:
سلام
تا آنجا که من می دانم وضعیت کشوری مثل مصر از نظر منابع آبی بدتر از ماست، اما هم میزان برداشت شان از منابع زیرزمینی بهتر از ماست، هم راندمان آبیاری شان، و هم میزان برداشت محصول در واحد سطح شان بهتر است.
۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۰ معصومه اشتیاقی

سلام


اگر بخواهیم ساختاری با بحران آب در ایران برخورد کنیم باید از زوایه نهادی وارد شد. الان خیلی روی فرد متمرکز هستند و نوک پیکان به طرف من مصرف کننده در بخش خانگی و کشاورز است اما اگر از زوایه نهادی به قضیه نگه شود باید تفحصی در سیاستگذاری وزارت آموزش و پرورش، جهاد کشاورزی و وزارت نیرو داشت که چه کرند در هم نشان دادن آب، بحران خشکسالی و ...چرا کشورهایی مثل هند، استرالیا یا تایلند توانستند بحران آب را کنترل کنند اما ما نه. بی حرمتی اتفاق افتاد چرا که ما به قانون، به حقوق دیگران و ... پشت پا زده و جایگاه مدیریت  ابزاری برای رسیدن به منافع کوتاه مان شد.

اگر چه به قول اولریش بک مخاطره در نهایت همه را می بلعد و ..مدیران ما این اصل را در نظر نگرفتند چرا که نگاه سیاسیون کوتاه مدت است. 

و باید گریست برای درخت، جنگل، دریا، حیات وحش ، ...و من  که حرمتی نداریم  چون تریبونی نداریم چون قدرتی برایمان متصور نشد

به قلمتان علاقمند تر شده ام دکتر جان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی