برجام و مفهوم دلار
من همواره ترجیح دادهام برجام را بهمثابه مدل، منطق و روح یک رویکرد به حل مسأله و تأمین منافع ملی حمایت کرده و ارج بگذارم. جالب اینکه به تدریج روح برجام در حال آشکار شدن است و خود را از یک توافقنامه درباره مسأله اتمی فراتر میبرد. چندی پیش درباره «برجام و حس سرعت زمان»[1] نوشتم و استدلال کردم که برجام سبب شده است درک دیگری از زمان برای مخالفان دولت ایجاد شود: برجام زمان را مهم ساخته است، زیرا اکنون با هر روز سپری شدن از زمان اجراییشدن برجام، گروهی انتظار دارند همه آن چیزهایی که چند دهه مهم نبودند و از دست دادهایم، اکنون حاصل شود. شاید به این طریق ادراک ما از زمان تغییر کند. اکنون میتوانیم ببینیم که برخی چنان رفتار میکنند گویی ادراکشان از دلار نیز تغییر کرده است.
برجام به دو جهت ادراک متفاوتی از دلار ایجاد کرده است. قبل از اجراییشدن برجام و طرح این موضوع که رفتار آمریکاییها سبب شده است بانکهای اروپایی از تسهیل در معاملات دلاری ایران هراس داشته باشند، هیچگاه مردم ایران تا به این اندازه درباره اهمیت ضرورت داشتن ارتباطات بانکی نشنیده بودند. عموم مردم اصلاً از زبان برخی افراد، جناحها و سیاستمداران نمیشنیدند که نظام بانکی بینالمللی ستون فقرات تجارت جهانی است و نبودن در این شبکه تا چه اندازه میتواند خسارتبار باشد. اما اکنون درباره اهمیت این شبکه میشنویم و بسیاری مطالبهگر شدهاند. من از کنار این واقعیت میگذرم که بسیاری از منتقدان امروزین اخلال آمریکاییها در دسترسی ایران به شبکه بانکی بینالمللی، همان کسانی هستند که چشمان خود را بر فرایندهای منجر به قطع دسترسی ایران به این شبکه بستند و بر دهانشان مهر سکوت زدند. این حق برای ملت ایران و بسیاری از هشداردهندگان و منتقدان محفوظ است که بپرسند آن زمان که دسترسی به نظام بانکی مبتنی بر دلار بیارزش جلوه داده میشد، این جماعت منتقد امروزین کجا بودند و درباره پیآمدهای قطع دسترسی به نظام بانکی بینالملل چه گفتند و نوشتند. اما تا همین جا را نیز غنیمت میشمارم و امیدوارم درک اهمیت بودن در شبکه بانکی، پولی و مالی بینالمللی از این به بعد همواره موضوعی مهم، راهبردی و در چارچوب منافع ملی ایران و حق مسلم ایرانیان تلقی شود.
برجام به معنایی دیگر نیز ادراکی متفاوت از دلار ایجاد کرده است. اکنون به یکباره دلارهای مردم ایران مهم شدهاند. من باز هم به منشأ پروندهای که منجر به توقیف قریب به دو میلیارد دلار داراییهای مردم ایران در آمریکا شده است کاری نداشته و درخصوص خصومت آمریکاییها با ایران نیز تردید ندارم. این حق را باز هم برای مردم ایران محفوظ میدانم که خواستار اطلاعات شفاف درباره فرایند منجر به سرمایهگذاری بیش از دو میلیارد دلار دارایی ایشان در کشور متخاصم باشند، و از مسئولانشان بخواهند با جدیت بکوشند تا آمریکاییها را از دستدرازی بر این دارایی بازدارند. اما هر یک دلاری، به نفس دلار بودنش، با بقیه یک دلاریها تفاوتی ندارد. مهم نیست که دلارهای ایران در بانک آمریکایی سرمایهگذاری شوند و از کف بروند یا در جایی دیگر هدر شوند و بهکار ملت ایران نیایند. اگر از این منظر به نسبت برجام و دلار بنگریم، آنگاه واقف میشویم حال که اجراییشدن برجام پرسشگری از هدر رفتن 2 میلیارد دلار دارایی ایرانیان را سبب شده است، آیا نباید پی پرسشگری از بقیه دلارهای هدررفته نیز رفت؟ دلار دلار است، این سوی جهان یا در قلب تهران، وقتی هدر میرود یک ملت زیان میکند.
کدام دلارها هدر رفتهاند. دلارهای ملت وقتی هدر رفتند که درآمدهای فراوان ارزی برای تأمین هزینههای فزاینده دولت بهکار گرفته شدند، واردات به یکباره افزایش یافت و بازارهای کشور به روی کالاهای مصرفی خارجی گشوده شد. دلارهایی بسیار بیشتر از 2 میلیارد دلار مورد بحث بهواسطه تحریمها در بانکهای هندی، چینی، کرهای و اروپایی بلوکه شدند و دسترسی به آنها برای سالها ناممکن شد. دلارها وقتی هدر شدند که بابک زنجانیها به آنها دست یافتند. به یاد داشته باشیم که بدهی دلاری بابک زنجانی بیش از 4 برابر مبلغ توقیفشده در ایالات متحده است. دلارها وقتی به هدر رفتند که دولت از تبدیل آنها به ریال و سرمایهگذاری برای آغاز بیش از 40 هزار پروژه عمرانی در کشور که نیمهتمام ماندهاند استفاده کردهاند. دلارها وقتی هدر رفتند که صرف ساخت زیرساختها میشدند در حالی که فضای کسب و کار کشور با بیثباتی اقتصاد کلان هیچ انگیزهای برای فعالیت اقتصادی باقی نمیگذاشت.
راستش را بخواهید ما سابقه دیرینهای در هدر دادن دلار داریم و داستان دیروز و امروز نیست. اصلاً معنای این که کشوری قریب 100 سال نفت بفروشد و درآمدی بیش از 1500 میلیارد دلار ناشی از فروش نفت را صرف کند و دست آخر کشوری در حال توسعه باشد که میانگین رشد اقتصادی پنج سال اخیر آن نزدیک به صفر است و چند میلیون بیکار دارد، یعنی دلار اصلاً هیچ وقت آنقدر که این روزها مهم شده، اهمیتی نداشته است.
من به آن جماعتی که این روزها خیلی دلارهای مردم ایران برایشان مهم شده است کاری ندارم اما امیدوارم برجام حساسیت به دلار را در ما برانگیخته باشد. تحقق این امید به مفهوم زمان گره خورده است. اگر چنان باشد که گذر ایام و فراق دلار در عصر دولت «حسن روحانی»ها ناخوشایند باشد و در ایام دولت «محمود احمدینژاد»ها خاطری را رنجیده نسازد، ما از این بالا و پایین چرخ روزگار چیزی عایدمان نخواهد شد. اما اگر پرسشگری از گذشت زمان و از دست دادن دلار در زمان همه دولتها اصل باشد، پنجرهای رو به امید و توسعه گشوده و کشور گونهای دیگر اداره خواهد شد.
سخن آخر اینکه برجام اکنون دارد ظرفیتهای خود را آشکار میکند. برجام یک روح و منطق است که لاجرم ظرفیتش برای تغییر ادراک جامعه از زمان، دلار و خیلی چیزهای دیگر را آشکار خواهد کرد. ما فقط باید بکوشیم تا برجام را از یک توافقنامه خارجی فراتر بریم و به محرکی برای تغییر در شناختمان از وضعیت داخلی تبدیل کنیم. وقتی خیلی چیزها تغییر خواهد کرد که از پنجره حساسیتهایی که برجام برانگیخته است به گذشته بنگریم. حساسیتهای برجام فقط برای زمان حال و دولت حسن روحانی نیستند، بلکه باید گذشته را نیز با همین حساسیتها بازخوانی کرد.
به نظرم می رسد به خوبی لایه های پنهان برجام توضیح داده می شود. اگر درست این کار صورت گیرد و ادامه یابد دیگر دلیلی برای اشتباهات گذشته نمی ماند. چند بار موضوعات مختلفی از کشور ما به شورای امنیت سازمان ملل رفت و ما عقب نشینی کردیم. یادمان نرود که در دولت نهم و دهم اشاره می شد که این بار دیگر فرق می کند. لذا بازی در عرصه بین المللی مانند همه چیزهای زیست اجتماعی قواعد خاص خود را دارد که باید به آنها توجه کرد تا کاغذ پاره ها کار شمشیر را نکنند.